شادی جان،پسر کوچیک من دقیقا با دختر شما هم سن هستن
همه مشکلاتی که شما دچارشین منم دارم.
وقتی نماز میخوندم انقدر میومد مهر رو برمیداشت فرار میکردن یا جلوی روم مینشست گریه میکرد،یا پسر بزرگم میاد جلوم هزززززار بار صدام میکنه مامان مامان مامان از نماز خوندن زده شدم😣
من قبل بچه هام کیک میپختم کارای هنری میکردم،الان همه شو کنار گذاشتم.
فقط میتونم خونه رو تمیز کنم.برای اینکه وقتم بیخودی هدر نره کتاب میخونم.اونم انقدر میان جلوم صدام میزنن یا هی ازم میخوام اب ببرم خوراکی ببرم یا کتابو از دستم میندازن،فقط🤏انقدر مونده کتاب خوندن رو هم تعطیل کنم.
من البته پدرمادرم نزدیکم نیستن کمک ندارم،دوتا هم بچه دارم خیلی کارام محدود شده
شما اگر کسی کمکت میکنه هفته ای ۲ ساعت هم شده بچه تونو بسپارین بهش کارای مورد علاقه تونو انجام بدین،باز همینم بستگی به اطرافیانتون داره چقدر با شما همکاری کنن