خریت کردم سادگی کردم💔 رفته بودیم خونع خالم اینا ی شهر بزرگ همه مهمون بودن اونجا منم با دخترای داییم باهم رفتیم بیرون من از صبحش سرگیجع داشتم ولی اصن جدی نمیگرفتم گفتم ب خاطر پریودیع چن جا رفتیم گشت زدیم و ذرت و چایی و بستنی وتنقلات ک همراهمون بود خوردیم دیگ خیلی خستع شدیم ت ی پارک نشستیم همون موقع من حالم بهم خورد سریع ۳ تایی ی اسنپ گرفتیم رفتیم اورژانس ولی شلوغ بود همون موقع زنداییم زنگ زد ب دختراش ک بیاید میخایم بریم دیگ کجا رفتید چن ساعتع منم ب اینا گعتم برید من ی سرم میزنم برمیگردم بعد
زنگ زدم مامانم ک حالم بد شدع و ی سرم میزنم میام مامانم هرچی اصرار کرد گفتم ن نمیام و گف میخایم بریم خونع اصن ت چجوری میای حالم بد بود فق میخاسم قط کنم کنارم ی خانم نشستع بود گف عزیزم چتع منم براش گفتم بعد ازش پرسیدم بی ار تی اینا تا کی کار میکنن گف مگ کجا میخای بری
گفتم فلان منطقع 💔 بم گف نگران نباس اتفاقا ما از اونجا رد میشیم میبرمت گفتم ن خانم پدرم میاد دنبالم گف باور کن ما از اونجا رد میشیم
داستان
خوب
بعدش چی شدی
ادامه...
و...؟
خودش گف اگ اعتماد نداری نگا دوتا بچه باهامه واقن راست میگفت و تو حرف زدنش با بچ ها بنظر ادم بدی نمیومد منم گفتم نکنه بی ار تی ساعتش تموم شع پس میرم با همینا بچ و اینا ک دارع و ظاهرشم نمیخورع ادم بدی باشع
گفتم اوکیع باهات مبام
ی ماشین با کلاس داش بچ ها عقب نشستن و من و خانمع جلو بعد یواشکی بم گف من دوستم جلوتر وایمسیه برو ازش ی ساک قلیونع بگیر بدع ب من گفتم کیع گف اشناهامونه بعد گف سوار ماشینش شو میبرتت در خونتون گفتم وای کیع اونم خانمع گف ن اقاس گفتم ن نمیتونم گف بخدا قسم قابل اعتمادع ب امام حسین قابل اعتمادع حتی گف شمارمو سیو کن اسم فامیلش هم گف اگ مشکلی برات پیش اومد بم زنگ بزن
گفتم خانم نمیرم گف بم اعتماد کن وای خدا ماشینش ی پرشیا مشکی با شیشع ها دودی بود من خر گاو سگ عن نمیدونم چرا نشستم ت ماشین با چ عقلی مگ روانی مگ خری بخدا قسم نشستم پشت ماشین من و اون پسرع تنهه
بعدش...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز