خریت کردم سادگی کردم💔 رفته بودیم خونع خالم اینا ی شهر بزرگ همه مهمون بودن اونجا منم با دخترای داییم باهم رفتیم بیرون من از صبحش سرگیجع داشتم ولی اصن جدی نمیگرفتم گفتم ب خاطر پریودیع چن جا رفتیم گشت زدیم و ذرت و چایی و بستنی وتنقلات ک همراهمون بود خوردیم دیگ خیلی خستع شدیم ت ی پارک نشستیم همون موقع من حالم بهم خورد سریع ۳ تایی ی اسنپ گرفتیم رفتیم اورژانس ولی شلوغ بود همون موقع زنداییم زنگ زد ب دختراش ک بیاید میخایم بریم دیگ کجا رفتید چن ساعتع منم ب اینا گعتم برید من ی سرم میزنم برمیگردم بعد
خلاصع منو رسوند در خونع بعد زنگ زدم زنع گفتم رسیدم گف سفارشتو بش کردم گفتم کی بود گف دوستم بود زنیکع هرزع هم شوهر داش هم دو تا بچ هم دوست پسر داشت بخدا باورم نمیشع
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
زبونم قفل کردع بود فقط دنبال این بودم ک هر سوالی ازم میپرسع دروغ بگم ک یوقت فک نکنع سادع م یا بی کسم همع رو چرت و پرت جواب میدادم چند جا سوتی دادم پسرع خندید گف چتع چرا حرفات باهم همخونی ندارع
خلاصع منو رسوند در خونع بعد زنگ زدم زنع گفتم رسیدم گف سفارشتو بش کردم گفتم کی بود گف دوستم بود زنیکع ...
یعنی دوس پسرش بود.وای اسی چ دل جرعتی داری من بودم حتی با ماشین خانمه هم سوار نمیشدو
رابطه من با ایران رابطه آدمی است که از مادرش دلخور است.نمیتواند از مادرش دل بکند چون شدیداً دوستش دارد اما خسته و دلخور است💔 یکسال خواننده خاموش بودم یکبارم تعلیق شدم کاربر جدید نیستم
بخدا انگار ی فیلم بود ی داستان لود انق سریع همه چیز اتفاق افتاد چرا من انق گاو بازی دراودم چرا چرا چ ...
خیلی خدا رحمت کرد. تروخدا واست تجربه بشه
کدوم شهری؟ اصفهان؟
رابطه من با ایران رابطه آدمی است که از مادرش دلخور است.نمیتواند از مادرش دل بکند چون شدیداً دوستش دارد اما خسته و دلخور است💔 یکسال خواننده خاموش بودم یکبارم تعلیق شدم کاربر جدید نیستم