شما راضی هستین شوهرتون واسه هرکاری بکشونن اونجا و کلی توقع داشته باشن ولی خودشون به هیچ دردی نخورن کلی هم ایراد بگیرن؟ از رفت و آمد و رانندگی تا تعمیر و کارهای مختلف
دلم میخواد یه روزی نفس راحت بکشم بگم از زندگیم و انتخابهام و حتی اشتباهاتم راضیام، شاد باشم...
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
خب پس برا چی پسر بزرگ کردن؟ برن به پسر همسایه بگن بیا کارامون رو بکن، یا فقط بزرگ میکنن که دو دستی تقدیم دختر مردم کنن و دیگه پسر رفت که رفت و دیگه مال غریبه ها شد، وجدان خودمون کجا رفته، مادرشوهرم بدترین دشمنم هس، دخترش و دامادش هرهفته خونش به صرف چلوکباب دعوت هستن، من تو این هشت سال یه بارم دعوت نکرده باور کن، با اینهمه پسرش وظیفش هس کمکشون کنه چون پدر مادرش هستن، شده ساعت سه شب زنگ زدم بیا مارو ببر دکتر، وظیفه شوهرم هس، شوهرمم نره من به زور میفرستم که بره
خب پس برا چی پسر بزرگ کردن؟ برن به پسر همسایه بگن بیا کارامون رو بکن، یا فقط بزرگ میکنن که دو دستی ت ...
وقتی جلوی چشمت ببینی همهی محبت و حمایت مال پسریه که عرضهی نون گرفتنم نداره ولی همشون جوری رفتار میکنن انگار شوهر تو باید هرکاری کنه و از زندگی تو بزنه براشون ولی اونا تره هم خرد نکنن براش بازم راضی میشی؟
دلم میخواد یه روزی نفس راحت بکشم بگم از زندگیم و انتخابهام و حتی اشتباهاتم راضیام، شاد باشم...
وقتی جلوی چشمت ببینی همهی محبت و حمایت مال پسریه که عرضهی نون گرفتنم نداره ولی همشون جوری رفتار می ...
آره اتفاقا یه برادر شوهر مجرد دارم به قول شما بلد نیس نون هم بخره، این دیگه دلیل نمیشه که شوهرمم بکشه کنار که منم نیستم، اون وقتی کاری انجام نمیده، ما سهم خودمون وظیفمون رو در قبال پدر مادر انجام میدیم دیگه به این محل نمیدیم که فلانی چرا کمکی نمیکنه من کمک کنم، شوهر منم خدا رو شکر هرکاری از دستش بر میاد و آدم کاری هس، برا همین بیشتر شوهرم انجام میده، دعای همونا برام کافیه
تو دلت خیلی بزرگه من تحمل ندارم چون اینجوری نیست اخلاقم، با آدم مهربون مهربونم، با کسی که توقع داره ...
من پدر شوهرمو دوس دارم، خیلی محترم هس، کاری بگه انجام میدم، اما به حرفای مادرشوهرم اصلا اهمیت نمیدم و کاری براش نمیکنم، اما کاری داشته باشن شوهرم هم نخاد انجام بده من مجبورش میکنم که وظیفت هس باید انجامش بدی
چقدر شبیه، دقیقا پدره آدم بهتر و سالمتریه، مامانه انگار عقدهای و دنبال رقابت با عروس
مادرشوهرم یه بارم شام دعوتمون نکرده، میگه خودتون بیایین، منم میگم بی دعوت برا شام هیچ جا نمیرم، اما همه زندگیش رو ریخته پای دخترش، ولی خب نمتونم که دخالت کنم و شوهرمو قدغن کنم براشون کاری انجام نده، بخدا که من شام دعوتشون میکنم، دستپختمم خیلی دوس دارن برا همین غذا در حد رستوران درست میکنم، دیگه اهمیت نمیدم که اونا مارو دعوت نمیکنن، میگم عیب نداره خدا از اعمالم خوشحال بشه