هیچ وقت یادم نمیره
تو شهر کوچیک که همه مردم همو میشماسن
من یمدت سوژه اهل شهر بودم چون نامزدیم بهم خرده بود همه پچ پچاشون درباره علت بهم خردن نامزدی من بود
خیلی افسرده شده بودم و کلی چااق شده بودم حالم بد بود تنهای تنهااااا
نامزد سابقمم ازدواج کرده بود تو مدت کوتاه و اینو به طریق های مختلف به گوشمون میرسوندن خدا هدایت کنه مردمی که از غم دیگران دلشاد میشن
تو همون حین ماشین بابامو کوبوندم 😭اونم یه پسربچه رو زدم که مقصر اون بود موتوربلد نبود نشسته بود پرید جلوی من ولی از نظر رانندگی من مقصر شدم وای همه اهل محل دورم جمع شدن نمیدونید رسیده بودم تهههه خط
رو کردم به اسمون گفتم خدایااا مگه چیکارت کردم
یهو یه زن که اصلا دوست ما هم نبود بهم گفت چیشده گفتم منه کم شانس باز بدشانسی اوردم یهو زن که ته دلش خوشحالم بود گفت نه اینو نگو ولی اینقد حالم بد بود که جلو هیشکی نمیتونستم ابرو داری کنم دشمن شاد نشم کلی گریه کردم اون شب
بعد چن روز سروکله یه امید تو زندگیم پیدا شد یه نور امید ✨❤️
ینفر اومد که خیلی از غم هامو شست
همه گفتن خداروشکر کن نامزدی قبلیت بهم خرد
الان نمیگم زندگیم عالیه یا بی نقص ولی شکر خدا راضیم خداروشکر
اینو نوشتم اگه مث من حالت بد ناامید نشی روز تو هم میرسه
قدیمیا میدونن من چقددد یسال تمام زجر کشیدم و ناامید بودم
بچه ها خودتونو بسپارین به خدا ✨❤️
