گفتم که مادرم خونه اش رو گذاشته برای فروش
ولی برادرم خودش به فکر نیست رفته صدمیلیون گوشی واسه زنش خریده
مادر منم دید خودش به فکر نیست بی خیالش شد
البته مادرم براشون ماشین خریده زمین هم خریده که فروش نرفته تا خونه بخرن
طلا وکادو هم که سرجاش بوده حتی سرویس طلای عروسیش هم اماده اس
عروس هم میگه من اجاره ای نمیرم
وام ازدواج هم ۳ ساله تو حسابشونه خودشون هم هیچ اقدامی نمیکنن
دیگه کاری از دیت بقیه برنمیاد
اونها جزوی از اون خانواده ان برادرت هنوز نرفته سرخونه زندگیش دعوتش نکنی فکر نمیکنی دلش بشکنه؟؟؟ سعی کن با محبت خواهرانه نرمش کنی نه عصبانیت مادرت از مهر مادریش استفاده کنه
هروقت متوجه شدی برادرت تنهاست
برو ببینش با خنده بگو فلانی ماهم دوست داشتیم‌تو شادیتون باشیم و زنتو مثل خواهرمون میدونیم بگو ما که خواهربرادریم نباید که بی معرفت باشیم...
با روی خوش دعوتشون کن به برادرت بگو هرچند ما برعکس شما دوست داریم شما تو خوشیامون حضور داشته باشین
والا من کسی رو تحقیر نکردم
گفتم مادرم یکبار خانواده اش رو سفر هم برده بدون هزینه
چون وضع مالیشون ضعیفه
خب حقیقته
گفتم تا متوجه بشن خانواده من لطف زیاد کردن
پدرزن داداش من یه مدت برای شوهر من کار میکرد
خب بگم نه ابنطور نبوده؟
دوست عزیز
ما جزئی از خانواده نیستیم
اگر خانواده بودیم اونم مارو ادم حساب میکرد
مگه اون فکر کرد که با این کارهاش دل میشکنه یانه؟
مگه تا الان نمیگفتید ما حساس وحسود وپرتوقعیم؟ اونا دلشون نخواسته دعوت کنن وبی تقصیرن؟
خب ماهم عین خودشون رفتار میکنیم
در کل سعی کن هیچوقت اینا رو به زبون نیاری حتی بهشون فکر نکنی
اون موقع نگاه از بالا به پایین درت ایجاد میشه
سعی میکنی با دیده تحقیر ببینیش که بابات کارگر ما بوده
مطمئنا اون حس میکنه
شما چرا با این همه اختلاف طبقاتی داضی به این‌وصلت شدین؟؟
با برادرت صحبت نکردی بابت این کارشون؟
منم میگم در وقت خوش بدون حضور عروس با برادرتون با شوخی محبت در این مورد صحبت کنین
من حس میکنم شما و مادرتون چون رابطه عمیقی با برادرتون ندارین به رابطه زن و شوهریشون حسادت میکنین.
هرچند صلاح خویش را خسروان دانند دوست نداری دعوتش نکن
هیچوقت به زبون نیاوردم
برای همین انقدر برامون کلاس میزاره دیگه
اصلا اگر بدونید باباش چه کارهایی کرد... شوهرم محترمانه اخراحش کرد
ازدواجشون داستان داره... عروسمون خودش میگفت دوست پسر دوستشو دزدیده درواقع
داداش خر منم اصرار کرد میخوامش
مامان ساده منم موافقت کرد
منم گفتم دخالت نکنم که چه غلطی کردم
همین طرز فکر رو داشتم که ازبالابه پایین نگاه نکنیم
دخالت نکنیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز