نمیدونم چطوری بگم انگار تو قفسه سینم زندانی شدم ،نمیتونم کاری کنم انگار قفل شدم ،حتی یه بیرون رفتن ساده که همه راحت انجامش میدن رو من نمیتونم انجام بدم روز ها میمونم تو خونه و بیرون نمیرم و همش تو اتاقم با خانواده حرفی ندارم بزنم ،میخوام برای ایندم تلاش کنم برای ارشد و استخدامی اصلا دست و دلم به کتاب نمیره همش ،حتی از گوشی هم خسته ام یوقتا از عصبانیت دلم میخواد همه چیزو پاره پوره کنم بکوبم به در و دیوار .
تنهایی منو زندانی کرده .
شما هم شده اکساساتی مثل من داشته باشید؟