خیلی از وابستگی شوهرم به مادرش حالم بهم میخوره

اگر شما یک سال از خود گذشتگی کردی برای شوهرت، مادرش سالها براش از خودگذشتگی کرده پس دیگه روی این مورد مانور نده چون عقبی! بجای آرزوی مرگ برای مادرش بهتره یه فکر اساسی کنی! مرد بچه ننه به احتمال 99 درصد عوض بشو نیست و ازدواج با اینجور مردها منع شده!یا باید بسازیو بسوزی یا جدا بشی! نمیگم تو هم باید 30 سال زحمت بکشی براش تا عزیزترینش باشی ولی اینکه توقع داری زحمتهای یک سالت به سالها زحمتهای مادرش بچربه حماقته محضه! ولی این حرفا در مورد مردای نرمال جوابه،واسه مردای بچه ننه احتمالش خیلی ضعیفه چون اونا کاری به زحمتی که مادرشون براشون کشیده ندارن که حالا شما بخوای فکر کنی با زحمت کشیدن برای شوهرت نفر اول زندگیش میشی! اینجور مردا نرمال نیستن و وابستگیشون دلیل منطقی نداره و کنترلی روی خودشون ندارن در این مورد برای همینم ازدواج باهاشون منعه! چون عذابه مطلقه کنار این مردها بودن! پس بجای نفرینو پیش دعانویس رفتن بهتره یه فکر اساسی کنی! اصلا خوشم نمیاد کسی آرزوی مرگ مادرمو کنه! پارش میکنم! شما هم یا نفر دوم بودن رو بپذیر یا جدا شو! نمیگم تغییر نمیکنه ولی پدرت درمیاد،تازه آخرشم معلوم نیست نتیجه بگیری یا نه

میدونی چراا؟ چون این جور مادرا به بچه هاشون یاد میدن که دوستشون داشته باشن. شوهرم میگه مادرش می‌گفته اره من فقط دلسوز شمام همه بد شماها رو می‌خوان. بعد خدا مادر هست که به حرفش گوش بدین. مادر ملکه هست من زحمت شما کشیدم زاییدم بزرگ کردم سختی کشیدم اگه به جایی رسیدین من رسوندمتون. یعنی مادرشوهره به بچهاش بگه بمیرین اینا باید بمیرند. 

عزیزم این خانم درست گفته شاید تند حرف زده ولی درست گفته ،شوهرت بچه ننه ست 

منم این مشکلو داشتم گلم چون همسرم پسر آخری وته تغاری وابستگی مامانش وخاهراش زیاد بود وهست اوایل عقد تا حتی خود عروسی هروقت میرفتیم خونشون مامانش جلوی غریب واشنامیگفت آره همین دخترکه میبینید پسرمنو برده پسرمنو واسه خودش کرده پسرمن باید ۲۴ساعت پیش من ودراختیار من باشه همسرم خیلی خوب وآقاست اما متاسفانه تمام اختلاف وبحثمون هروقت میرفتیم خونشون برمیگشتیم سراین مسئله بود اخرشم مامانش میگفت نه من شوخی کردم گفتم شوخی یکبار دوبار صدبار اخه هربار به همسرم اول میپریدم ولی دیدم تقصیری نداره بهش توضیح دادم که ازالان اولویت زندگیتو مشخص کن من وخانواده ای که قرار بسازیم یا خانواده که داشتی اگر الان انتخاب نکنی تا همیشه بحث داریم منو تو هیچ مشکلی نداریم عاشقانه هم همدیگرو دوست داریم اما خانوادت دارن اختلاف بوجودمیارن بهش گفتم ببین خانواده من انقدر منطقی ودرست رفتارمیکنن که مسئله ای هم باشه میگن اول با همسرت مشورت کن اما خانواده تو فقط اختلاف وبحث بین ما دارن و خداروشکر چون منطقی نشست فکراشو کرد خیلی خوب تصمیم گرفت الانم درحد تعادل رفت وامد داریم همسرمم دیگه اولویتش مشخص شده 

عزیزم اون لحطه باید میگفتی اره عزیزم میرم عقب مگه میشه پشت به بزرگتر بشینم ،و اهمیت نمیدادی ،شوهرت باهات بازی روانی راه انداخته یکیو مظلوم گیر اورده میزنه تو سرت ،حرصو کینه و عقده شو سر ادم مظلومه در میاره ،اینا اگه درست تربیت شده بودن اگه محبت دیده بودن که روان سالم داشتن ،بخدا اوایل شوهر منم همین بود انقد بی اهمیت بودم دست برداشت از کاراش،البته طول کشید  ،ولی بعدش یه داستانی داشتیم تو زندگیمون ،من نمیگم شوهرت مثل شوهر منه ،ولی خب شباهت رفتاری زیاد دارن ،یادمه پول من خوب بود خودم خوب نبودم ،باید استقلالتو داشته باشی به هر قیمتی ،بخدا اینجور مردا از زن ضعیف متنفرن هرچی صعیفتر باشی بیشتر اذیتت میکنه 

بچه ته تغاری این مشکلاتو داره اونم پسر شما اشتباه کردی رفتی قسط و رهن مغازه دادی فکر نکن بری خونه خودت درست میشه نه مگه یه دعوا بزرگ راه بندازی ک نقل دهن فامیل میشی 

تو اون قسمت حرفشو نادیده بگیر ،ببین در مورد پسر بچه ننه چی گفته ،مشکل مادرشوهرت نیست مشکل شوهرته ،تو شوهر خوبی نداری ،طرف شوهرخوب داره خانواده شوهر اذیت میکنن، کم میاره وای به حال تو که هر دو بدن، تو خودت خوشت میاد شوهرت به هر دلیلی ارزوی مرگ مادرتو داشته باشه مسلما نه ،این حرفارو ول کن مهم شوهرته که ادمی پر از کینه و عقده ست ،شوهرت باهات لج کرده ظاهرا ،باید بدونی چرا