ما با هم یجا کار میکردیم برای ۷،۸ سال ولی همو ندیده بودیم، من یبار دم اسانسور دیدمش داشتم از پله میرفتم، فکر نمیکردم همکار باشه، همون لحظه خیلی ازش خوشم اومد، چند روز گذشت دوستم گفت یه همکار جدید اومده برامون فکر کنم ازت خوشش میاد نشونم که داد فهمیدم همونه، بعد چند ماه طول کشید تا آقا پا پیش گذاشتن، اونم اولش به بهانه بحث کاری یه کافی شاپ نزدیک افیس رفتیم، بعد اون میگه اخرش که داشتیم از هم خدا حافظی میکردیم اون گفته که چه فلان اتفاق کاری بیوفته چه نیوفته (همون موضوعی که به بهانه اش رفتیم حرف بزنیم) من بازم خوشحال میشم شما رو ببینم. من که یادم نمیاد حرفشو
خلاصه دو سه هفته گذشت به دوستم گفته بود از فلانی خبری نیست زنگ نزد دوستمم گفته بود اگه منتظری اون بهت. نگ بزنه بشین تا زنگ بزنه… اینجوری شد که همون شبش تکست داد و شام دعوتم کرد…