2777
2789
عنوان

به نظرتون حق با مدیر پسرم

296 بازدید | 25 پست

 پسرم پیش دبستانیه .ومدرسه بهونه میگیره  وبغض وگریه میکنخ.چند روز رفتم تونشستم .مجبور بودم توراهرو بشینم چون مدیر میگفت بچه های دیگه بهانه میکنن. سرد بود . امروز صب به خواهر م گفتم با ماشین بیاد جلو درمدرسه پارک کنه دوساعت بشینیم بعد پسرمو بیارم. مدرسه دوربین داره .پسرم گریه کرده بود مدیر از دروربین منو نشون داده بود . بازم ساکت نشده بود .مدیر منو صدا کرد گفت کارت درست نیست صب بزار برو تا ساعت دوازده .( اینم بگم یکم بد اخلاق وسر بچه ها دادمیرنه) منم گفتم مشاور گفته گفت خودم دکترای روانشناسی دارم. گفتم به شما حساس .گفت فک میکنه من بد اخلاقم .گفتم اره بوسش کرد وبغلش کرد .بهم گفت از فردام نیا .به خدا نمیدونم چیکار کنم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بچت اضطراب جدایی داره ببرش روانشناس کودک.کارت درست نیست تا الان باید بچه مستقل میشد امسال اینکارو کنی سال بعد میخوای چیکار کنی

بهت فکر میکنم هرروز،ازت دل میکنم هربار،ولی چشمات تو عکسا نمیزارن برم انگار.🖤فقط کارم شده گریه،همش دلتنگ و افسردم، یجوری تو خودم میرم خودم فکر میکنم مردم.یه گوشه بی تو میشینم، یه گوشه ماتو مبهوتم،یه روزی زیرو میشم یه بمب از جنس باروتم.

راست میگه حق با مدیر با حضور شما تمرکز مربی و. بچهای دیگه بهم میخوره چند بار بزار گریه کنه هیچیش نمیشه کم کم به شرایط عادت میکنه من خودم مربی بودم یه پسر بچه خییییلی وابسته و چسبیده به مادر بود با چند دفعه تشویق و حرف زدن کلا فراموش کرد و راحت شد مادره. زیاد حساس نباشید

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻

من یکی از دوستام پارسال همین مشکل رو داشت تمام سال رو رفته بود مدرسه پسرش ،پسرش رو برده بود مشاوره پیش خانوادش چیزی نمی گفت روانشناس متوجه شد تو فیلن پایتخت اون صحنه که هما روح اون مرده تو بالن فوت کرده بود رو میدید،اون جلو چشم بچه میومده میترسیده،خداروشکر خوب شد دیگه،تازه کلاس اولی هم بود

خواهرم برد پسرشو

پسر شروع کرد به عر زدن

فرداش خواهرم فقط تا دم در رفته بود، گفتن نیااااااا تو، پسر رو زدن زیر بغل بردن تو و پسر همچنان عر میزد

یه ساعت دیگه تماس گرفتیم و پسر داشت با بچه ها در نهایت شادکامی بازی میکرد


بله نرو بری عادت میکنه و نمیتونه خودشو با محیط جدید جور کنه، چون همه حواسش به بیرونی هست که تو هستی

اگر ساعت برنارد داشتی باهاش چکار میکردی؟

دکترای روان شناسی دلیل بر شعور نمیشه. شما با صبر و حوصله و اینکه کمی بچتون بزرگ بشه مشکلش حل میشه شایدم به زودی حل بشه. فقط رهاش نکنین. وقتی اذیت میشه نزارین بره مدرسه. کاری نکنین آسیب روحی بش وارد بشه. اون یواش یواش با مدرسه و دوستاش انس میگیره فقط کمی صبر کنین. 

ما بیشتر در تخیلاتمان رنج می‌بریم تا در واقعیت.. سنکا

یعنی ۲ ماه هر روز میموندی🥲

اگه با منی 

اره ، حتی بیشتر 

آخه تاحالا بچه هیچ وقت از ما دور نبوده 

خیلی اوایل میترسید از احتماع 

اما کم کم در حضور خودم با بچه ها بازی کرد و... خوب شد

اللهم عجل لولیک الفرج
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز