حالا خیلی واجب بود ک براش تاپیک دروغ زدی
من دوتا سوتی فاااجعه جلو شوهر خواهرم دادم و خودش در لحظه فهمیدو دیگه کلیم سر به سرم گذاشت و خندیدیم و تا مدتها ول نمیکرد اما انقدر نافرمه اصلا نمیتونم‌بگم اینجاااا
با خوارشوهرم گیس به گیس شدم
حالا من واقعا باخواهرشوهر حرفم شده. احتیاج دارم باکسی حرف بزنم. خواهرشوهرم مادرشوهرم بااینکه خیلی خوبیم باهم ولی تو جمع تو مراسم بمن بی تفاوتن . مثلا هیچ وقت کنارشون نیستم جدا میشینم. منم غریبم توفامیل .
هیچ وقت نفهمیدم دلیل اینهمه نادیده گرفته شدنم چیه.
نمیشه اهمیت ندم چون مردم به اندازه ای که یه خونواده به عروسش بها میده بهش ارزش قائلن. برای من گرون تموم میشه. بی احترامی میبینم از اطرافیان.
۱۰ ساله موندمتواین مشکل. چکارکنم بنظرتون
کوچیک که بودم خونه تکونی داشتیم داشتم به مادرم کمک می کردم چه کمکی ،تلفن خونگی رو زدم به برق پشت سرهم زنگ خورد وبعد دود کرد صداشو درنیاوردم از ترس بابام تازه از تعمیر آورده بود گفتم لابد درست تعمیرش نکردن خو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز