وقتی به خودم فکر میکنم میبینم آدم عجیبی ام

یکم سخت‌گیری رو کمتر کن وارد رابطه شو ولی دل نبند چون تک تک حرفشون دروغه میگم وارد رابطه شو میخام با خلق و خوی پسرا آشنا بشی 

اینکه اولویتشون رابطه جنسیه اگه وا بدی کارشون میکنه بعد یه مدت ولت می‌کنه 

ولی اگه سخت بگیری دوستت داشته باشه میمونه دوستت نداشته باشه میره 

تو برعکسه منی. 

اولین بار که وارد رابطه شدم دوس پسرم بهم خیانت کرد.  اولش که افسردگی ماژور گرفتم ولی من کلا تو همه چی اینجوریم که وقتی شکست میخورم بیشتر میرم سمتش که بالاخره یه جا موفق بشم. 

دوباره با یکی دیگه دوست شدم اونم بهم خیانت کرد. 

بعد با یکی دیگه دوست شدم اونم بهونه های بنی اسراییلی اورد و ازم جدا شد. 

تا اینکه گذشت و الان دو ساله ازدواج کردم با خواستگارم سنتی ازدواج کردیم 

الان ۲۴ سالمه . 

از هیفده سالگی دنبال عشق زندگیم بودم و بعد از تلاش های فراوان تو ۲۲ سالگی یافت شد. 

خوبیه ازدواج اینه دیگه نمیترسم،  چون اگه همسرم یه روزی دیگه عاشقم نباشه یا خیانت کنه یا هر چی... 

باید بهم مهریه بده و منم اون زمان و انرژی و هزینه و تایمی که گذاشتم حداقل یه بخشیش جبران میشه. 

ولی تو دوستی من وقت میذاشتم،  زمانمو از دست میدادم،  هزینه میکردم کلی پولامم میرفت،  احساسی هم ضربه میخوردم و هیچ جبرانی هم وجود نداشت. 

کلا تو زندگی تا شکست نخوری موفق نمیشی. 

باید ریسک کرد نباید از شکست ترسید. 

نه فقط تو رابطه ی عاطفی،  تو کار و شغل و تحصیل و دوستی با ادمای مختلفم همینه. 

همه چی یه سرش باخته یه سرش برد. 

به دوست ممکنه بدترین کارارو در حقت بکنه و ممکنه بهترین جاها کمکت کنه. 

رابطه ی عاطفی هم میتونه بهت اعتماد به نفس،  امنیت،  حال خوب بده و هم میتونه حالتو بد کنه. 

به نظرم بذار اتفاقای بدم کنار اتفاقای خوب بیان و برن. ـچون تا بدا اتفاق نیفتن خوبا نمیان 

بخاطر همینه دخترا دنبال ازدواجن و پسرا فراری 😄

پسرای سواستفاده گر واقعا از ازدواج فراری ن. 

ولی پسری که دنبال تعهد باشه دنبال ازدواجه 

خب همینا روی تو هم اثر گذاشته و شده باورت و وقتی میخوای وارد یه رابطه بشی ناخوداگاهت مدام بهت یاداوری میکنه میگه مردا همشون مثل همدیگناااا مردا همشون به درد نخورنا تو باید سعی کنی این باور رو از بین ببری