خواهر شوهرم خونه خریده سپرده ب من نگن😁

فقط من موندم تو کار خدا 

مایی که وضع مالی باباهامون خوب بود ، چرا به یکی ازدواج کردیم که خانواده ش نیازمند پسرشونن و خود پسر هم وضع آنچنانی نداره ووووووش از همه مهمتر هر چی خانواده شون بخواد فراهم می‌کنه😕

بعد خودمون تو مستأجری و بی پولی قوطه وریم 

نگاه کن اون قرعه بهش افتاده هرماه هم پولشو میده پس تو چرا بهت برخورده یا ناراحتی

تو هم شرکت کن به اسمت در اومد باهاش هرکاری دوست داشتی بکن این رفتارت فقط از روی حسادته که اون خانم یبار جدا شده چرا باید خونه بخره یا چرا به تو نگفتن

شاید بخاطر همین اخلاقته 

اصلا هر جور حساب کنی پول خونه خریدن رو نمی تونسته از تو و شوهرت یا وام بکنه 

اینکه چه طور خریده هم باور کن به خودش ربط داره 

حسود نیستی ولی با عرض معذرت چشم دیدن خوشی ش رو نداری، دوست داری همیشه یه زن بدبخت مطلقه ای که هیچی نداره بمونه و الان از اینکه یه خونه داره طاقتت طاق شده

عزیزم اگه بابات میخره ،،خب بگو بخره برات دیگه !!!

چی از این بهتر. ؟؟؟؟

از یه طرف میگی دوست دارم خودمون همه چی رو بدست بیاریم ،،از بابام خونه نمی‌خوام 

ولی گیر دادی قرعه کشی خواهر شوهرت که اول برده یا نه !!!

بنده خدا قسطش رو میده دیگه ،،،حالا اول و دوم چه فرقی داره 

شوهرت نباید بهت میگفت اینجوری تخم کینه و نفرت کاشته میشه بین شما و خواهرشوهرتون

قشنگ معلومه دروغ میگی🤣

خب خودت قرعه راه بنداز 

اینجا هم هرکی قرعه راه میندازه اولی رو خودش برمیداره 

تازه هر کی هم اسمش دراومد باید یه پولی رو به عنوان شیرینی به این شخص بده... البته که قبلاً دل بخواهی بود هرکی هر چی دوست داشت میداد الان قشنگ رو میزنن که ما فلان مبلغ میخوایم🤧 اگرم ندی خودشون از روی پولت برداشت میکنن

حالامگه جقدر هست 

ولی بدون دردسر زیادداره اگه بد حساب باشن باید از جیب خودت بزاری 

اخه چرا یه آدم انقدر باید حقیر باشه که خوشی کسی رو ازش مخفی بکنن . 

پس حق داشتن ازش مخفی کنن انگار

این انتظار درستی نیست 

الان طرف ما هم دارن قرعه باز میکنن 30 تا عضو میخوان 

از این 30 تا 18 نفر اسم نوشتن تا الان که 15 نفر رو مامانم معرفی کرده (خاله و دایی هام و خودمون هستیم) 

پس مامانم بره بگه اولی رو بدین به من؟! 

خواهر شوهر منم خونه خریده بودن داشتن یکم بازسازی میکردن همه ی عالم و آدم رفتن خونشون رو دیدن منم گفتم مام فردا بیایم ببینیم خونه تون رو یهو گفت نه بذار درستش کنیم بعد شما بیاین🥴🥴🥴یعنی فقط منو داداشش نباید خونه رو داغون و کثیف میدیدیم حالا منو باش هم واسش خوشحال بودم واقعا چون با بدبختی خونه خریده بودن هم گفتم حالا تو دلش نگه این حسادت میکنه یه نگفت بیایم خونه تون رو ببینیم.اه اه از اون موقع جوری از چشممون افتاد که دیگه درست نمیشه چقدر بدم میاد از پر رویی و گستاخیش.هر چی گستاخ دیدین بذارین کنار اینو ندیدین