خب خوبه که ایشالله شوهره درست شده باشه بهم برگردن.
اینجوری هم برای بچه ها بهتره.
اتفاقا برادر شوهرم راضی نیست میگه غرورم و شکوندن آخه پدر جاریم همه جا گفته بود دامادم مایه ابروریزیم هست برادر شوهرم و انداختن زندان که جهیزیه ببرن برادر شوهرم گفته بوده که وقتی برگشتم ی تیکه کارتن نبود روش بشینم میگه نمیتونم اون صحنه رو فراموش کنم
برادر شوهرم راضی نمیشه آخه خیلی خیلی مغرور بود و همجا ابروشو بردن گفتن کارتن خوابه شیشه می‌کشه هزار حرف انداختنش زندان تا جهیزیه ببرن منم با برادرشوهرم حرف زدم میگه نمیتونم زن سابقم خیلی بلاها سرم آورد خیلی آبرومو بردن هرروز میگف برادرم اینجوریه پدرم اینجوریه نمیتونم پسرشون خیلی افسردس
خیلی ها با شوهرشون مشکل دارن ولی با خانوادش نه. احتمالا خانواده شوهرت تو طلاقشون دخالت نکردن و به عروسشون احترام گذاشتن. واسه همین رابطشون خوب مونده
چی بگم ولی وقتی جاریم منو میبینه ب حدی ذوق زده رفتار میکنه میخواد بگه من خیلی خوشحالم بخدا باورت نمیشه وسط مجلس ختم منو دید ناخودآگاه انقد خندید و خوشحال بود نه با من با خودش یا رفتم عروسی برادرش از اپل تا آخرش می‌خندید و ذوق زده بود
والا قبل طلاقشون یکسال خانواده شوهرم رفتن هرچی التماس کردن برنگشت...من و اون جاریم با برادرشوهرم خیلی حرف زدیم گفتیم برو باهاش حرف بزن میگه نمیتونم اون صحنه ها اصلا از ذهنم پاک نمیشه و زنم خیلی مغرور بود خیلی حرف ها بهم میزد مدام میکف برادرم اینجوریه پدرم اینجوری پشتمه هیچوقت منو آدم حساب نکرد نمیتونم الان بهش گفتم دیر میشه شاید ازدواج کرد میگه نمیتونم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز