سالها پیش وقتی نوجوان بودم پسر دوست بابام بهم ابراز علاقه کرد و چند بار تو مهمونیا بهم حرفی زد و تموم
اون سالها گوشی نبود و ما دیگ رابطمون باهاشون قطع شد و من تا چند وقت بهش فکر میکردم
پریروز ک از سرکارم مستقیم رفتم خونه خواهرم براش گوشت ببرم دیدم تعمیرکار پکیجشون اونه
خواهرم شناخته بودش و احوالپرسی کرده بودن، از من سوال پرسیده بود و گفته بود من شوهر کردم؟
خودشم زن گرفته و 2 بچه داره
حالا چون برا تعمیر پکیج از خواهرم پول نگرفته
خواهرم گفته اخر هفته شام با زن و بچش بیان خونشون ااونم گفته شما با خواهرتون اول بیاین شام منزل ما
خواهررم گفته حالا اول شما بیاین
چیکار کنم ؟ برم خونه خواهرم؟ شاید یادش نباشه اصلا اما نگاهش هم یکطوری بود حس میکنم عادی نبود... ضمن اینکه شوهر من تو مهمونی که شوهر خواهرم باشه نمیاد اما بمن میگه تو برو ! جای من بودین چی میکردین؟