اوایل عقد خیلی خوب بود؛ چون همه کارهایی که خانواده تو اینهمه سالی که عمر کردم نکرده بودن همسرم داشت میکرد
دیگه یکی رو داشتم که بتونم باهاش دردودل کنم
یکی هست که اگر قهر کنم به جای کتک ناز میخره
یکی هست اگر عطسه کنم بغض میکنه
یکی هست مدام مشتاق دیدن منه
دقیقا مثل فیلمهای هندی بود انگار ده سال بود عاشقمه
بعدا گفت که منو هم به زور آوردن خواستگاری ولی وقتی دیدمت دیگه بی طاقت شدم و انکار عاشق شدم