بچه ها من تویه سالن کار میکنم صاحب سالن یه دخترخانوم مودی و رفیق بازه و اون سالن یجورایی مکان کردن برای مشروب خوری و..
چندماهه پیشش کار میکنم اما دیگه نمیخام ادامه بدم
محیطشودوس ندارم
یه اشتباهی ک کردم یسری از رازهامو بهش گفتم
ایشون شماره جاری منم داره
حالا بهش الکی گفتم دیگه نمیخوام کار کنم و باشوهرم دعوام شده میخام بیام وسایلموبردارم برم.اما حس میکنم شک کرده ک دروغ میگم
اخه هیچ جوره نمیزاره من برم و میکه من بهت عادت کردم و ناراحت میشه اگ بفهمه من خودم میخام برم
بنظرتون چیکارکنم یا چی بهش بگم ک اون رازهامو به جاریم یوقت نگه