2777
2789
عنوان

ده روز از مرگ عزیزم میگذره

103 بازدید | 11 پست

پدربزرگ مهربونم رو میگم شب قبلش خواستم برم دیدنش نشد سهل انگاری کاملا از من بود و قبل رفتنش ی ماه تقریبا ندیدمش با اینکه نزدیک بود ..... خیلی زود دیر شد و از عذاب وجدان اذیتم .... فقط این نیست واقعا بزرگ فامیل بود و تکیه گاه محکم قشنگ حس پوچی دارم .... خیلی دل تنگم رفتنش یهویی بود همیشه وقتی ب مرگ عزیزام فکر میکردم در مورد اون ذهنم قفل بود  میگفتم سایش انشالله همیشه بالا سرمونه انشالله من قبل اون ..... وای باورم نمیشه رفت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خدا رحمتش کنه،پدر بزرگ منم ۶ ماهه رحمت خدا رفته منم همیشه حس میکرد پدربزرگم هیچ وقت از پیش ما نمیره همیشه با صلابت بود هیچ وقت به ذهنم نمیرسید یه روزی بره حالت درک میکنم ولی من سرشب رفتم‌ پیشش دستش رو بوسیدم نمیدونستم آخرشب دیگه از پیش ما میره و میشه آخرین دیدار  

پسرم تو قند روزهای تلخ منی❤️
خدا رحمتش کنه،پدر بزرگ منم ۶ ماهه رحمت خدا رفته منم همیشه حس میکرد پدربزرگم هیچ وقت از پیش ما نمیره ...

چه خوب که دیدیش .....کاش منم حداقل میدیدمش آنقدر خودمو سرزنش نمی‌کردم و حسرت دیدنش ب دلم بمونه

چه خوب که دیدیش .....کاش منم حداقل میدیدمش آنقدر خودمو سرزنش نمی‌کردم و حسرت دیدنش ب دلم بمونه

انشاالله خدا به دلت آرامش بده نبودشون سخته ولی به این فکرکن یه زندگی جدید با آرامش داره من اینجوری فکر میکنم آروم تر میشم

پسرم تو قند روزهای تلخ منی❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792