یه دختر خیلی بلند و لاغر بود که کل سفیدی چشمش سیاه بود
اومد طرفم شروع کردم آیه خوندن و ذکر گفتن
هی میرفت عقب با ذکر گفتن من ولی صورتش خیلی وحشتناک شد
صب گفتم چیزی نیست کابوس بوده
امروز یه فتنه عجیب غریب دامنمو گرفت ینی یه آدم تو فامیل بیخودی برام یه داستان درست کرد سه ساعت کشش داد اعصابم نابود شد و خیلی گرون تموم شد واسم
بعد غروب کنجکاو شدم رفتم تعبیر خواب دیشبو دیدم
تعبیرش همین بود که با یه دشمن درگیر میشی
خیلی عجیب بود برام
خواب رو جدی بگیرین صدقه بزارید