ینا از زبون دختر عممه ک خیلی ناراحت بود(ما بهش گفتیم خاستگاری بیاد خونه ما انجام بده ولی میگفت پسره اخر ک باید واقعیت رو ببینه!!
پدر مادرم جفتشون انرمالن (بابام کفش واکس میزنه هفته ای یبار میر سرکار تقریبن هم میدونن بقیه بما کمک میکنن ک همسایه های ما اسمشو گذاشتن گدایی:)
مامانم هم اصلا ن ب نظافت شخصی خودش میرسه ن خونمون همه میگن تمیز نیس !!
خواهرم بیمار روانیه و کلا تعطیله و دارو مصرف میکنه کاراشو من اینجام میدم!!
محلمون یه جای خیلی شخمیه و پایین شهر!!
ولی خودم(خوشگل نیسم ولی جذابم_ هیکلم خوبه_خیلیییییی بروزم_جسمم تو این خونس مخم اون بالا بالاها_همیشه خوشتیپ میگردم_مهربونم خیلی
شما باشید با این خانواده وصلت میکنید دختره همیشه فوبیای خاستگار داره بخاطر خانودش
دختره نمیدونه چطور اینارو بگه ب خاستگارش