بچه های که پدر و مادرشون جدا شدن گاهی اوقات ممکنه از این که بعضیا دلسوزی می کنن حالا از سر محبت یا هر چیز دیگه ای ناراحت بشن.
پسرِ همسرم الان این جوره بعضی وقتا با هم تعریف می کنیم میگه بهم دوست نداره دوستاش یا خانواده ی دوستاش فکر کنن الان مثلاً مورد ظلم واقع شده چون همسرم و زن سابقش جدا شدن.
می بینم چه قدر درست میگه چرا باید دلسوزی بشه در حقشون؟؟
اونا هم مثل بچه های دیگه و گاهی اوقات اوضاعشون خیلی بهتر از بچه هایی هست که تو جنگ و دعوا بزرگ میشن.
و حالش هم نسبت به خیلی از بچه ها می بینم بهتره خب این که همسرم و مادر پسرش جدا نمی شدن بهتر بود اما بعد طلاقشون هم رهاش نکردن به حال خودش به تربیت و نیازاش اهمیت دادن از هم برای پسرشون یه آدم وحشتناک نساختن نگفتن چون جدا شدیم حالا همو جلوی بچه بکوبیم تا از مادرش یا پدرش بدش بیاد.
یعنی این پسر گاهی اوقات یه کارایی می کنه که من همیشه تربیت همسرم و مخصوصاً مادرش رو تحسین می کنم حالا بچه هایی هم دیدم پدر و مادرشون جدا نشدن اما هر روز در حال جنگن و تربیت بچه یادشون رفته اصلاً یادشون رفته بچه دارن این وسط.