از اینکه نتونم ازدواج کنم یا به خاطر بالا رفتن سنم مجبور بشم تن به ازدواجی بدم که به دلم نیست 😔
ترسی نداشتم واقعا
واییی وسواس فکری واقعا انگار ذره ذره ادمو نابود میکنه
من یه سری با وسواس فکری همش میترسیدم فک میکردم سرطان سینه گرفتم خیلی حالم بد بود با اینکه دکتر هم رفتم و چیزیم نبود ولی یه سال به خودم زهر کردم
بعد ترس از سگ دارم به شدتتت تاپیک قبلمم گفتم
ترس از کار کردن ترس از اشتباه کردن خیلی زیاد
یه مدت ترس از مزاحمت های خیابونی هم داشتم الان باز بهتر شده خیلی ولی ترسای دیگ جاشو گرفتن
الان ۲۷ سالمه نگرانم ۳۰ سالم بشه و تا اون موقع نتونسته باشم ازدواج کنم نمی‌خوام روزا بگذرن نمی‌خوام زمان تند بگذره
منم از سگ میترسم،میبینم وحشت میکنم.
وسواس فکری من اینه فکر میکنم بقیه میخوان بمن اسیب بزنن،یا هی درو قفل میکنم چک میکنم،وقتی مهمون دارم از یک هفته قبل تا ظرف گذاشتنم تو سرم هی تکرار میکنم.
احساس میکنم اگه به دیگران محبت نکنم برام اتفاقی میوفته.
وای حالم بهم میخوره از خودم و این افکارم
واییی چ قد بد
این وسواس فکری ها ترسایی نیستن ک ادم به این راحتی بتونه باهاشون مقابله کنه و از بینشون ببره خیلی سخته زندگی رو زهر میکننن به ادم
هعییی ایشالا خداقل مابین این ترسا یه تایم استراحت داشته باشیم یه نفسی تازه کنیم دیگ ادم نمیتونه بکشه از یه حا به بعد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز