دوست معمولی بودیم به هم حس پیدا کرده بودیم اما هنوز اعتراف نکرده بودیم حسمونو....خلاصه قرار گذاشتیم اومد یه جایی دنبالم پرسید کجا بریم منم گفتم فرق نمیکنه. همینجوری با ماشین دور زدیم حرف زدیم اهنگ گوش دادیم...انتظار داشتم حداقل یه کافه ببره. حتی خودمو اماده کرده بودم برا حساب کردن تعارف بزنم. وقتی برگشتم همه پرسیدن چی خوردین الکی از خودم یه چیزی گفتم
ناحله الجسم ینی نحیف ودلشکسته میری♥ جوونی اما مادر پیری،بهونه ی سفر میگیری♥ باکیه العین ینی بارون غصه ها میباره♥ چشای مادر ما تاره دیگه علی شده بیچاره♥ منحده الرکن ینی توان برات نمونده بانو♥ کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو♥ معصبه الراس ینی بستی سری رو ک پردرده♥ رنگ رخ تو مادر زرده تو کوچه کی جسارت کرده♥ جوری لگد خوردی ک نمیتونی بلند شی از جات♥ جای غلافه رو با زوهات داری میری کنار بابات♥ هیچکسی ای وای من نگفت تو کوچه ب اون کافر ♥ نزن زن رو جلوی شوهر بمیره زینبت ای مادر♥ وای مادرم
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!