۳بار اتفاق افتاده دوتا ازدواجم
اولی نمیذاشت هیچ جا برم خودش خراب بود من حق نداشتممانتو رنگی حتی تیره بپوشم فقط مشکی گوشی چک میکرد
دومی بعد عقد خواهرش گفت نرو دم پنجره داداشم حساسه گوشی چک میکرد پشت در گوش وایستاد
سومی خواستگار بود
امروزی قرتی تیپی
خودش بلوزاش همه رنگی صورتی میپوشید حتی مشکی نداشت تیپ اسپرت میزد
رفتیم رستوران سنتی آلاچیق سرپوشیده حجاب داشتم یکم مو از شالم بیرون بود کنارصورتم
یهو بهم گفت موهاتو بکن تو
با اخم و دعوا گفت خوبه دید نداشت جایی ک نشسته بودیم