سلام عزیزم
آخی نازی ناراحت شدم
گریه بچه ها واقعا مادر رو عاجز میکنه
دختر من هم اوایل پیش و کلاس اولش خیلی گریه و بیقراری داشت اما مشکلش اضطراب جدایی بود تا زمانی که من توی مدرسه بودم عالی بود تا منو نمیدید میزد زیر گریه اونم نه گریه معمولی ها به هق هق میفتاد و کبود میشد😭
چقدر من غصه میخورم
برای پیش دبستانیش که یکبار مدرسه اش رو عوض کردم و تو مدرسه دوم تا بهمن ماه از صبح تا ظهر باهاش موندم از اواسط بهمن رضایت داد من تو حیاط باشم و یکماهی تازه اون اون موقع طول کشید تا اجازه داد بذارمش و بیام خونه
برای اولش هم همین بساط بود کمی سبک تر
اما همه اش گذشت
مهم ترین کاری که شما باید بکنی اینه که باهاش راه بیای
تازه کلاس اوله بچه اصلا نیاز به سخت گیری و پافشاری نیست
باهاش تا میتونی حرف بزن (با مهربانی)
جایزه بگیر
یه روزایی وسط تایم مدرسه اش یهویی برو مدرسه ببینش و براش هدیه ببر بگو این به مناسبت دسته گل بودنت توی مدرسه اس
شبها اصرار به راس تایم خوابیدن نکن یه شبهایی اجازه بده یککککککمی دیرتر بخوابه از اونطرف با مدرسه صحبت کن نیم ساعت دیرتر ببرش
تو خونه خودت رو درس خیلی باهاش کار کن نذار مباجث مدرسه براش شوکه کننده بشه
من همین کارو کردم
تمام درسهای مدرسه دخترم رو از قبل تو خونه باهاش مرور میکنم و زمانی که معلمش درس میده آیهء من با اون درس اشناست
مثلا پریروز اول هفته تفریق فرایندی و تقریب رو معلمشون بهشون درس داد ولی من از هفته قبلش باهاش تو خونه این دو تا رو کار کردم
حتما میدونید که ریاضی پایه دوم برای بچه ها خیلی سخته و هضم و فهمش خیلی زمان بره
اما معلم دخترم به من گفت آیه علاوه بر اینکه خودش درس رو کامل فهمید من ازش خواستم پاشه روی تخته برای بچه ها مثال بزنه مثال هایی زد که خود من شوکه شدم 😅
البته این کار نباید به نحوی باشه که بچه فکر کنه خب من که دیگه بلدم نیازی نیست تو کلاس گوش بدم
شما فقط باید یه مرور داشته باشید مثال هایی بزنید که توی کتاب نیومده در لفافه با اون درس آشناش کنید همین نه اینکه اصل کتاب رو واو به واو تو خونه یادش بدید
فقط حواستون باشه توی این مسیر سخت گیری و داد و دعوا نباشه که نتیجه صد در صد عکس میده
باید سعی کنید مدرسه رو براش تبدیل به یه فضای هیجان انگیز و مهیج بکنید
با مدرسه هم صحبت کنید و یه چند تا جایزه مثل مداد و تراش و پاک کن فانتزی تهیه کنید بهشون بدید که گاهی بهش بدن