داره الزایمر میگیره خیلی اذیت میکنه از روز اول چون من انتخابش نبودم منو اذیت میکرد و همش تهمت میزد صدبار تامرز طلاق رفتیم بخاطر فحش ها و ناسزاهاش
خیلی همسرم دعواش میکرد اما فایده نداشت حالا ک داره الزایمر میگیره دوسه هفتست بعد 5/6 سال کاری باهام نداره و میگه حالا دوستت دارم من حتی یه بار بخاطر مادرشوهرم خودکشی کردم اینوگفتم عمق بدی هاشو متوجه بشید
الان 4/5 روزخونه مابود با زور رفت خونه دخترش
چون همسرم بینهایت بهش میرسه وقتی اینجاست دلش نمیخواد ازینجابره
وقتی هم میاد ما بایدتوپذیرایی پیشش بخوابیم بریم تو اتاق تنها باشه میترسه