من و پارنترم ۱ سالی بود که باهم دوست هستیم
یعنی بخدا انگار مکمل همیم هر مشکلی ام که پیش میاد سریععععع حل میکنیم
انقدر باهم رشد کردیم اون رفت سرکار من رفتم به امید هم
ولی مادرش خیلی مخالفه باهامون از اولم انگار بود میگه من پسرم زودشه این کارا
سن پارنترم کمه ولی واقعا درک و فهمش به مسائل از من خیلی بیشتره بیشتر میفهمه
مادرش بهش گف با من حرف نزنه یا خونه نیاد چون منو نمیشناسه زورش به مادرش نمیرسه چون بچه طلاقه و پیش مادرشه
دیشب اومد پیشم کلا گریه کردیم نشسته بود پایین پام میگف من بدون تو نمیتونم چرا خدا داره توام ازم میگیره من بدون تو میمیرم انقدر گریه کردیم ک خدا میدونه
ولی مادرش بهم زنگ زد و با لحن توهین و بد گفت از زندگی پسرم برو بیرون
غرورم شکست سر کسی که دوسش دارم
چیکار کنم 🙂💔