اول بادستم زدمش
جلومو میگرفت دیدم زورم نمیرسه
منم گازش گرفتم
نکه بادستاش محکم دستمو گرفته بود
جای دستاش رو دستم مونده بود
ببین اگ بجز مقاومت کار دیگه میکرد مطمئن باش از مردی مینداختمش.
فرزندم یه لحظه مارو دید گریه کرد
دیگه زود رفتم سمتش بغلش کردم
گفتمش داریم بازی میکنیم
بعدش باباشو دید جای زخمشو نشونم داد
گفتمش تو بازی اوف شده.
دوسه روز قهربودیم بعدش شوهرم التماس آشتی
من هیچوقت پیش قدم نمیشم
اینقدر باهاش قهربودم به گه خوری افتاده بود
گفتمش حق نداشتی جلوموبگیری
باید میزاشتی بزنمت
میگفت الان بزن
بهش گفتم اون موقع یه چیز دیگه بود
تامدتها سر چیزی بحث میکردم
میگفت بیا بزنم🤣🤣🤣
حتما میگی وحشیم ها😅😅😅
من عصبانی میشدم دیگه خودمو نمیتونستم کنترل کنم.
البته این چندسال اخیر یادم نمیاد عصبانی شده باشم