خیلی ،همه هم بهم میگن ،دخالت که خیلی دوست داره بکنه ولی من هیچی از برنامه هام و کارهام نمیگم که بخواد نظر بده
خیلی سخته ،گاهی کلافه ای حوصله ی خودتم نداری ،میاد
اخلاقی هم دارم نمیتونم بد برخورد کنم اگه غصه ی عالم رو هم داشته باشم بازم رو خودم نمیارم .
چاره ای نیس ،نمیخوام دلش بشکنه(با اینکه اون اخلاق قشنگی نداره،نذاشتم رومون بهم باز شه که هرچی خواست بگه)
ولی خیلی اذیتم ،چند بار خواستیم خونه رو عوض کنیم نذاشت
دیگه موندگار شدیم 20 سال گذشته
بقیشم میگذره