2777
2789
عنوان

مادرشوهرم روزی دوبار میاد خونم خسته شدم

| مشاهده متن کامل بحث + 3932 بازدید | 104 پست

منم مادرشوهرم سرزده اومد خونمون . خونمون بهم ریخته بود  به بعدش هروقت هرجا باهم باشیم همش میگه مردم چقدر کثیفن مستقیم نمیگه غیر مستقیم از اون روز داره میگه بعضی ها کثیفن و فلان 😪ولی میدونم منظورش منم اینقدر ناراحت میشم 😪

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


ب شوهرت بگو حالم بده ی مدت میخوام با هیشکی رفت و امد نکنم زندگیم روبراه بشهبگو بعد از بچم واقعن افسر ...

در ادامه...

من یکی از جاریام ب شدت فضوله خونم هم میاد میره در اتاق خوابمو باز میکنه میبینه


از دیروز کلی زنگ زد جوابش ندادم امروز بازم زنگ زد پیام دادم حوصله ندارم گوشی جواب بدم

گفت قصد مزاحمت نداشتم و...


خلاصه گفتم از اوناس ک گفت الان میگی چقد فضولی تو خوابم سرک میکشی بهش گفتم اره با این حال بازم درو باز کرد رفت تو


حالا کلا میخوام کات کنم

💙عاشق خودمم💋... از من فقط یدونه تو دنیا هست
2805
چرا پیش دستی نمیکنی اول صبح ببریش بچه رو بدی بهش بگی کار دارم قشنگ بیا دو ساعت ب کارات برسی غذا بپز ...

اخه نگه نمیداره شیرش درست کنم واسش نگه نمیداره شیر بخوره میگه میترسم بپره تو گلوش ،مای بیبی هم عوض نمیکنه ،شکمش سیر کنم جاشم عوض کنم بازم نگه نمیداره یا میبره دو ساعت تو سرما تو کوچه میگه شیطونه یه جا نمیشینه خب بچه کوچیک شیطون میشه مگه مریضه یه جا بشینه مات نگاه کنه

خواهر شوهر من اینشکلی بود ۲۴ ساعته خونم می موند بعضی موقعه ها تا یک هفته مهمونمومن میشد یا صبح هشت و نیم تا عصری خونمونه تا اینکه ب شوهرم گفتم یا خودت حالیش میکنی یا من حالیش کنم یا زندگی دوتاتون رو جهنم میکنم گفت بیا باهم حالیش کنیم فقط اروم باش سکته نکنی😂 از اون مقعه هرچند سال یک بار میاد

در ادامه...من یکی از جاریام ب شدت فضوله خونم هم میاد میره در اتاق خوابمو باز میکنه میبینهاز دیروز کل ...

چقد بعضیا بیخودن... ینی واقعا نمیفهمن که این کار شخصیتشون رو پایین میاره؟عجیب نمیتونم اینجوری رفتار کنم غیر از اینکه دوست ندارم کسی در موردم بد فکر کنه خودمم حسه خوبی از این کار نمیگیرم اومدیمو دره اتاق خوابه خونه کسیو باز کردی اصلا یه چیزی دیدی که نباید ببینی اونوقت آب نمیشی بری توو زمین چه میدونم شرمنده نمیشی چرا بعضیا هیچیو در نظر نمیگیرن یه مَثَلی داریم میگیم شاید طرف توو کیفش توو خونه‌ش توو اتاقش سره بریده داره چرا باید بریم سرک بکشیم اومدیمو سرک کشیدیم خودمونم توو یه قضیه‌ی بد گیر انداختیم والا یه عده خیلی سبک سر هستن آخرش با این کارهاشون سرشونو به باد میدن...گرچه فقط فکر میکنن با این کارها از عروس سوژه میگیرن‌ها ولی این به مرور براشون یه عادته زشت میشه که یه جایی توو یه جمعی بد سرشونو به باد میده...

جهنم اون روزیه که در آخرین روز عمرت روی زمین ، انسانی که میتونستی بهش تبدیل بشی رو ملاقات کنی..  

راه حل همه رو خوندم ولی کسی این راه حل و پیشنهاد نداد خودم میگم

هر روز صبح که بیدار میشی تو برو خونشون تا شب ناهار و شام اونجا باشین هم کار نمیکنی هم خرجتون کمتر میشه هم شاید ادم شه درکت کنه دیگه زیاد نیاد

الــهی بـرقصـانـد خـدا بـه ســاز تـو جـهانـت را          
چقد بعضیا بیخودن... ینی واقعا نمیفهمن که این کار شخصیتشون رو پایین میاره؟عجیب نمیتونم اینجوری رفتار ...

اره والا 

تا الان هر کی میومد شوهرم اتاق خواب رو جمع میکرد

الان خودم همه چیو ریختم کنار میز دونفرمون ببخشید منظورم کا.ندوم و ژل و لباس خواب و... هست

درو قفل میکنم

ب شوهرمم گفتم حق نداری دیگه چیزی رو جمع کنی 

باید شعورشون برسه اتاق خصوصی یعنی چی

💙عاشق خودمم💋... از من فقط یدونه تو دنیا هست
خواهر شوهر من اینشکلی بود ۲۴ ساعته خونم می موند بعضی موقعه ها تا یک هفته مهمونمومن میشد یا صبح هشت و ...

منم وقتی مجرد بودم میرفتم پیشه زن داداشام البته همسن بودیم توو کارها خونه کمکشون میکردم چون خونه دار بودن و بیرون نمیرفتن بهشون سر میزدم که تنها نباشن وگرنه خودم شاغل بودمو دانشجو..بعضی وقتا بچشونم کمکشون نگه میداشتم رابطه خوبی داشتیم اینجور نبود که برم رو دلشون فقط بخورمو بخوابم خودشونم دوستم داشتن و البته اینم بگم هیچوقت سر زده خونشون نمیرفتم خودشون دعوتم میکردن روزگاره خوبی بود ولی بعده ازدواج انقد درگیره زندگی شدم که سال به سالم نمیبینمشون در کل خواهرشوهره خوبی بودم چون میدونستم یه روز خودمم عروسه یه خانواده میشم واسه همین با احترام رفتار میکردم که خودمم بعدا احترام ببینم اخه از هر دستی بدی از همون دست پس میگیری..

جهنم اون روزیه که در آخرین روز عمرت روی زمین ، انسانی که میتونستی بهش تبدیل بشی رو ملاقات کنی..  
شبانه روز ۲۴ساعته .دو ساعتش بیاد نمیتونی با شوهرت تنها باشی آخه.....میدونم چی میگی ولی این قسمت تنها ...

شوهرم صبح ما خوابیم میره سرکار ساعت ۲میاد ناهار همزمان همون موقع ننش هم میاد تا ۴ بعد شوهرم میره سرکار ننش هم میره شب ساعت ۹ دوباره با ننش میاد تا ۱۲ شب میمونه، منم تا بچه رو بخوابونم ساعت میشه ۱ یا نزدیک ۲ ،دیگه مگه میشه بیدار موند یا درمورد مسائل زندگی حرفی زد

منم وقتی مجرد بودم میرفتم پیشه زن داداشام البته همسن بودیم توو کارها خونه کمکشون میکردم چون خونه دار ...

اینطوری که خیلی خوبه خداشاهده اگ ی ذره از اخلاقای شما رو داشت عمرا باهاش همچین رفتاری میکردم ولی ایشون تا وقتی ک همسرم باشه مهربون و ساده تا میرفت اصلا محل نمیزاشت ازش ی چی بپرسم جوابای سربالا میده منو مسخره میکنه یواشکی دوستاشو می اورد خونه و بشون میگفت این خونه ی منه ب جاهایی رسید ک دوست پسرشو رو تختمون لخ ت پیداش کردیم اصلا ی وضعی بود همه ی اینا ب کنار نه کمکی نه خوبی نه چیزی از همه چی هم ایراد میگرف ینی خدا رو هزارو یک بار شکر میکنم ک ازش خلاص شدیم

نه بابا چی میخواد بکنه دهن بچه دیگه نمیاد چوست استخوان یده ب بچه که فوقش اب نارنگی میچکونه دهن بچه ...

مادرشوهر من میخواست به بچه دو ماهه قرمه سبزی بده 

دلت را بتکان ٫اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لابه لای اشتباه هایت یک تجربه را بکش بیرون قاب کن و بزن به دیوار دلت ٫اشتباه کردن ،اشتباه نیست ٫در اشتباه ماندن اشتباه است 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز