منم چندسال پیش یکسال بودم بااعصاب خوردی و قهررفتم باز الان ۳ ساله من همش تووطول هفته میومدم خونه پدرم درواقع چون توخونه خودم ارامش نداشتم دو سه روز توهفته خونه بابام بودم ولی بعد دیدم به زندگیم اسیب میزنه شوهرم عادت کرده بود بره بارفیقاش بیرون یارفیقاش بیاره خونه
مدتیه همش خونه خودمونم ولی اونجام بارفتارای اینا دیوانه شدم هرچقدرم گفتم بیابریم قبول نمیکنه
حتی میگه توناراحتی برو ولی حاضر نیست بیاد بریم
یعنی من برم ازش جدابشم ولی اون نمیاد ازاون خراب شده بیرون
تواون خونه ارامش ندارم پدرمادرهمسرم ادمای خوبین این جاری همین رفتاراش ازارم میده
تنهاراهی که هست واسه ارامشم رفتنه از اونجا
توام سعی کن شوهرتو راضی کنید نری
تاپیک منونشونش بده با خوبی البته
بگو باز منو نبراونجا قبلا رفتیم دیدی اذیت میشم