هرگز نگفته م
حتی کارایی که با خودم و خونواده م کرد رو بهش نگفتم
یه مدت پیشم بود وقتی میپرسید چرا بابام نمیاد دنبالم ، میگفتم کار داره کاراش که تموم شه خودش میاد دنبالت قربونت برم
ولی اون همون روز اول که رفت پیشش، برگشتنی دخترم رفت توی آشپزخونه به مامانم گفت مامان بزرگ بابام گفته من و بابام دیگه مامانی رو نمیخوایم 💔