غصه نخورعزیزم.کارها روبسپربخدا.خدایی ک توانا ب همه چیز حتما حکمتش رواون دنیا بهمون نشون میده.جداازدرد جسمی وروحی ک روحیش هنوزم همراهمه؛سنگینی حرفای اطرافیانم همراهمه و بااین که آدم بشدت دل پاکیم و باهیچکس قهرنمیکنم و تااون موقع هیچکس دلخورنکرده بودم.باحرفاشون و رفتارشون داغم ابدی کردن.و بخاطر رفتارزشتشون باخانواده خودم و خانواده همسرم کلا قطع ارتباط کردم.حتی ب پدرومادرمم زنگ نمیزنم.توشهرغریب بایه پسرم ونیم ساله ک اون موقع س سالونیمش بود.چهارروزبیمارستان بستری بودم.بعداین اتفاق فشاروتپش قلب همزمان با مرخص شدنم شروع شد.من موندم و تمام حرفا وغمها وگریه های پنهونی...درست داغم کهنس...اما ب هردختربچه ای نگامیکنم حسرتهام میادجلوچشمام هرجا.سنمم دیگه کفاف نمیده دنبال داروودرمان و...برم.بریدم ازخواستنش و داشتنش...
گاهی وقتا خیلی چیزاروبایدازدورببینیم سهم مانیست...
البته امیدوارم خدا ب دلت نگاکنه و یه پسرمهربون مث پسرم قسمتت کنه انشالله...گذشته روزگارم ولی هیچکس درکم نکرد جزخودم ک چقدرویران شدم...
امیدوارم آرامش و عشق سهم دل پاکت بشه..درکت میکنم