تجاوز به روحوجسممم مادرهابیان بخوننن

بعدداداشموگفت اینجاوایستا تواون سیدی جای خونه مون هستش باابجیت بریم بیاریم دودل شدم گفتم نمیشه فقط اینومیدونستم بدون اجازه خونه هیچکس نبایدبری اصرارکردبیابریم سریع برمگیردیم داداش منوگذاشت درمغازه رفتیم درحیاطوبازکرردش گفتش بیا داخل گفتم نه گفت بیا توحیاط واستارفتم توحیاط دروبستش رفت توخونه یادمه خونه یه زیرزمین بودش ویه همکف تواون زیر زمینی یه مرده وبودش داشت تریاک میکشیدش دقیقااا یادمه اون صحنه هارووو لحضه به لحضه اش ترس دیگه تموم وجودموگرفته بودش اخه ماتریاکی اون موقع دورمون نداشتیم وادم تریاکی اون زمان هابرای مابچه هاخیلی چیز عجیب وترسناکی بودش فک میکردیم کیه میگفتن یاروتریاک میکشه اومدم برم بیرون پشت درچفتی داشت یاهمون قفل هاکه به دروصله بسته بودش بازکردم وباتموم وجودم فرار کردم رفتم دست داداشم وگرفتم وفقط دویدم رفتم نمیدونم واقعا اگرمیموندم چه بلایی سرم میومدش

زمان زیادی اونجانبودم واگراون مردتریاکی نبودش شایدفرار نمیکروم ومیدونم یه بلایی سرم میومدش چون چهره چندش مرده رویادمه حالاکه فکرمیکنم میدونم یه مرد وحشی وشهو.. تی اشغال بوده هیچوقت ایناازذهنم پاک نمیشه من خودم سه تابچه دارم ازهمون 4سالگی بهشون گفتم هیچ کس نبایدبه اندام خصوصیتون دست بزنه هیچکس نباید باهاتون حرف خصوصی بزنه وهمیشه بهشون میگم هراتفاقی افتادهرچقدربد اگرازپددتون ترسیدین حتمابایدمن بدونم حتماااااهیچوقت بچه هاتون روحتی پیش افراردرجه 1مثل دایی یاعموتنهانزارین اون بچه هیچوقت شایدشبیه من نتونه بگه چی سرش اومده شایدبگین ایناچیزینبوده ولی بخدابوده من اگرازاون خونه فرار نمیکروم شایدبهم  تجاوزمیشدش ودرنهایت کشته میشدم دقیقاا بااینکه دیگه تواون شهرنیستم خونه ای که یارومنوبردیادمه کله کچلشویادمه چشمایه ازکاسه دراومده اشویادمه ولی تابه امروزبه هیچکس نگفتم 

نمیشه بااینکه ازاون قضیه خیلی گذشته نمیشه واقعاخیلی هاپستن یه دختربچه 5یا6ساله چه حسی میده بهشون چطورمیتوننن 

عزیزممم حق داری خیلی سخته منم هنوزروحم درگیره دوست دارم دم دستم بیان تیکه تیکه شون کنم بخصوص که خودمم سه تابچه دارم وبرای همچین شغال هایی دختروپسر فرق نداره فقط وفقط بایدبه بچه هامون یادبدیم واموزش ددست

کارخوبی کردی عزیزمممم افرین به تووو

درسته ولی من اگرمیدونستم اون یارونبایددستمالی بکنه به مادرم میگفتم وهرگرمنودیگه اونجانمیفرستادش یایه برخوردباهاش میکردن کسافت شغال وقتی یادم میادچیکارکرده تهوع میگیرم

حتمامراقبشون باش وهمراهشون منم خودم دوتادختردارم 

اره ولی نمیتونی فراموش کنی امروزنمیدونم چیشدش یادم اوموش ازصبح ذهنم درگیره وهی دارمغصه میخورم واسه دنیای بچگیم