2777
2789

سلام اینومینویسم که مبادادخترهاتون روشبیه من باربیاریدامروزدوباره یاده گذشته افتادم یادناگاهی هایی که شایدحقم بوده تاحدودی بدونم ولی به اسم اینکه زشته بچه نبایدچیزی بفهمه اتفاق هایی که نبایدبرام افتادش. 


یادمه بچه بودم حدودا 5یا6سال میرفتم سوپرمارکتی مردک اشغال همیشه دستمالی میکردمنوکسافت لجن ودراوج بچگی هیچی نمیدونستم اصلاقضیه چیه هیچ وقت مادرم بهم نگفته بودش هیچکس نبایددست به اندام خصوصیت بکنه هیچ غریبه ای نباید لمست بکنه دختروپسرهم نداره البته که بچه هایه حالازرنگ ترهستن من الان 25سالمه ازاون محل رفتیم وخب خوشحال بودم چون باهمون بچگیم کل حس بدازاون لجن گرفته بودم وبدم می اومدبرم مغازه اش امامیترسیدم به مامانم بگم ممودست کرده چون هیچ وقت بهم نه چیزی گفته بودش نه اینکهراهنمایی کرده بودش منو


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ای خدا لعنتشون که بت ذهن مریض شونمادرای ما هم از گذشته هاشون و بزرگتر ها باد گرفتنمن الانپسرم ۹سالشه ...

شما حس ششمی لطفا میگی کی بهم زنگ میزنه 

بهم میرسیم

نتیجه عملم خوبه 

خواهش میکنم همشون جواب بده

اازون محل رفتیم دیگه ومن خوشحال بودم وهمه چی اروم بودش دوسال بودرفته بودیم حدودا 8یا9سالم بودش کامپیوترخریدبابام با داداشم که 4یا5 سالش بودش رفتیم یه مغازه سیدی بازی کرایه کنیم بعدبه یاروگفتیم فلان بازی رمیخایم منوگفت بیاپشت کمدافتاده برداردست من جانمیشه رفتم که رد بشم برم خودشوچسبوندبه من ولی بازم من نمیدونستم مردهایا زنهاچه حس هایی دارن بدونم چه گوهی خورده مردک نجس بعدهیچ سیدی اون پشت نبودش گفتم نیس گفت بیابازدوباره همون کاروانجام دادش اومدگ اینطرف گفت سیدی جای خونه ام هست 

گلم دختر هرچقد آگاهی داشته باشه باز زورش نمیرسه، خانواده هم هرچقدرررر مراقب باشن باز روزهایی هست ک تنهایی گیرشون بیارن

منم سرم اومده نابود شدم 

هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜
چقدر میترسم این تاپیک ها رو میبینم دو تا دختر دارم منم🥺

به هیچ کس اعتماد نکن هیچ کس

هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   شهریور۱۴۰۳  |  2 روز پیش
توسط   ۰۰۱۰  |  10 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  2 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز