من خودم خیلی وقته دعا نمیکنم ولی به دعای بقیه که واسم بکنن خیلی اعتقاد دارم
عزیزم میدونم چه دردی میکشی چون منم درد کشیده ام
خدا بهت آرامش بده
منم دوتا پسرم رو از دست دادم در 24 و 32 هفتگی
فکر میکنم یه زخمی هست که رو دلم نشسته و هیچ وقت قرار نیست خوب بشه
منم تا یکی دوسال اول خیلی حالم بد بود
راستش یه کاری کردم که خیلی حالم رو بهتر کرد و تا الان به هیچ کس نگفتم
ولی چون میدونم حال شما رو هم بهتر میکنه بهتون میگم
من رفتم یه موسسه خیریه و سرپرستی چندتا بچه رو قبول کردم
بچه هایی تقریبا همسن بچه های خودم
این کار خیلی به من آرامش داد
الان حس خوبیه که بزرگ شدنشون رو میبینم
اگر میتونید این کارو انجام بدید
نیازی نیست هزینه زیادی هم کنید
هرقدر دوست داشته باشید ماهانه پرداخت میکنید برای خرجی این بچه ها
من الان این تاپیک و دیدم عزیزم،،،،،خداوند بهت ارامش بده و دختر گلت و حفظ کنه
قصه ي من با همه تون فرق ميكنه
منم يك جنين رو از دست دادم و بشدت از تصميمم ناراحتم
بعد از يك كودك دو ساله و يك كودك يكساله مجددا حامله شدم .. هميشه شرايط آدم رو مجبور به كارايي ميكنه كه شايد نفر سومي كه ميشنوه كلي قضاوت ميكنه .. خسته از اذيت بچه ها خسته از شير دادن ها و حاملگي هاي پشت هم خسته از وضعيت مالي م و .. باعث شد تصميم بگيرم كه سقطش كنم
و اين كارو كردم خيلي خيلي خيلي ناراحتم بهش فكر نميكنم اما ميدونم اومدنش مساوي بود با ديوانگي من ... هروقت اين آيه رو ميخوندم كه از ترس فرق كودكان تون رو نكشيد شرمنده ميشم ...
نميدونم چطور بايد جواب اون كوچولو رو بدم ...
منم بچه ام فوت کرده تو بهترین لحظه زندگیت یادش میکنی . من از وقتی پسرم فوت کرده از ته دل نخندیدم. شاید هیچکس درکت نکنه
کش جوراب فرو رفته بود تو پوستمم پامو زخم کرده بود
