شوهرم خیلی خیانت میکنه،دیروز هم رفته بود مسافرت با دوستاش دیشب یواشکی گوشیشو نگاه کردم دیدم با یه زن پولی چت کرده و اونجا خونه گرفتن و رابطه داشتن به همراه دوستاش،تنها خصوصیت خوبش اینه که پدر خوببه و خوب خرج میکنه،من اگه طلاق بگیرم باید برم خونه پدرم که زنددداشمم طبقه بالای اونا میشینن،کار ندارم سواد ندارم پول ندارم،نمیدونم چیکارکنم،میدونم الان میگید بشین خونه شوهرت کار پیدا کن و پس انداز کن بعد برو ولی نمیشه چون نمیزاره،از یه طرف میگم بمونم بخاطربچم حداقل خرج خودمو بچمو میده ،از یه طرف میگم من ۲۰ سالمه تا کیی باید تحمل کنم.
والا هنوز ادعاشم میشه چندش بی خاصیت😂😂😂اینجور ادما اینقدر بدبختن ک با دیدن مشکلات دیگران باسن سوخت ...
دقیقا درست گفتی
و احتمالا خودشونم قربانی ان
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
از اونجایی که تو زندگی واقعیشون عین یه کنیز و کلفت هستن ک حتی نمیتونن نفس بکش تو فضای مجازی میخوان عقده ها و بدبختی هاشون خالی کنن ...مثل برده جنسی میمونن