نگا داداشم من خودم دخترم خیلی هم احساساتی هستم وقتی بابام فوت کرد سنی نداشتم بعدش کم کم رفتم‌طرف جنس مخالف چ خاطره ها که نداشتم فقط نگو ولی وقتی دیدم دارم بی میلی میکنه خودش کات کرد منم خودمو مقاوم کردم یه زمانی وقتی 13 سالم بود یه پسره اومد مخ مو زد بعد ولم کرد منم همین امسال مخشو زدم بهش فهموندم بازی کردن با احساسات به دختر یعنی چی
الان هم کسی که عاشقشم گوشه بیمارستان افتاده تو کما هست الان من چ حالی دارم .
خواستم باید سعی کنیم وابسته نشیم خاطرع نسازیم
احساساتی عمل نکن منطقی عمل کن فکر کن اون یه رهگذر بود و اومده باهات بازی کرده اگه هم نکرده باشه شما اینطور فکر کن راحت باشی یعی کن با توجه به مپقیت زندگیت یه فرد مناسب رو انتخاب کنی نه از راه دوستی برای همیشه داشتنش شما تو کاربری تون زدین 24 سالتونه بلاخره که میخواید ازدواج کنید پس سعی کنید که عاشق بشی و اونو فراموش نه ولی یه مهره پوچ بدونی
منم شدید احساسی ام وابسته میشم ولی نمیفهمم همیشه میگفت تا اخر باهم باشیم با چمیدونم بدون تو اصلا نمیتونم یبار الکی شوخی کردم که کات کنیم گریه کرد من همیشه احساسی باهاش برخورد میکردم از نظر عاطفی قشنگ تامینش میکردم بهش توجه زیاد میکردم اونم همینطور ولی اخه چرا زود یادش رفته و با اینکه گفتم بهم برگردیم قبول نکرد
اخه عاشق یکی شدن که با زور زدن نمیشه نمیتونم که احساسمو گول بزنم بگم عاشق یه نفر دیگم وقتی حسی ندارم به کس دیگه چرا برم یه نفر دیگه بدبخت کنم وقتی واقعا عاشقش نباشم اصلا خدایی دلم نمیخاد دیگه رل بزنم هرچند سالیم طول بکشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز