2777
2789
یه سوال هم من دارم. در مورد پس انداز:
حتماً پولمون نقد باشه؟ آخه من پول نقد زیاد ندارم. الانم که شاغل نیستم. اما از اول عادت داشتم طلا بخرم. شوهرم هم همه رو میدونه.الان طلا زیاد دارم، اما پول نقد نه. حالا به نظرتون این بده؟ از این به بعد نقدی باشه؟
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان، غم مخور...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



لطفا واسه آقایون مادری نکنید!!!
راه نیفتید دنبالشون و وسایلشون رو جمع کنید و همش قراراشون رو بهشون یاد آوری کنید و...
برای شادمانی و تندرستی و عشق پایداری که خداوند نصیبم کرده از او بسیار سپاسگزارم.
لازم نیست شوهرتون از همه گذشته شما با خبر باشه مخصوصأ عشقی که بوده.مشکلات و اختلافات خانوادگی که کم وبیش تو هر خونه ای هست.هرچیزی که نگفتنش تأثیر مثبت نداره پس لازم نیست بازگو کنین.همیشه احترام خونوادتون پیش شوهرتون حفظ کنین
شوهرتون غیبگو نیست از مشکلاتتون با خبر باشه هر چیزی که ازش میخواین یا توقع دارین رک صریح ساده بدون حاشیه و کنایه بهش بگین.هرجا بهش به وجودش به کمکش احتیاج داشتی بهش بگو ...مردا اصلا نه از گوشه کنایه نه از ناراحتی نه از چشماتون نمی فهمند تو دل وذهنتون چی میگذره
این جمله رو انگار که برای من گفتی هیچ وقت یادم نمیره

یه جاهایی که بحث مردونه هست از اون بحثها و اطلاعات اظهار بی اطلاعی کنید(به اصطلاح خودتون رو به ندونستن بزنید... حتی اگه اطلاعات زیادی دارین).اینجوری مردا احساس دانا بودن و برتری میکنن

من همیشه برعکس این کار و میکردم حتی اگر اطلاعاتم نداشتم .
پری جون به خاطر اطلاعات قشنگت ممنون
الهی؛ آن ده که آن به
سلام دوستای خوبم ازتون کمک میخوام چون زندگیم داره از هم میپاشه
من وشوهرم 6ماهه که عقد کردیم از دو شهر مختلف و فرهنگای متفاوت، یکم از خونواده شوهرم براتون میگم که تقریبا در جریان باشین و بتونین کمک کنین : شوهرم بچه آخر و پسر دوم خانوادست که تو شش ماهگی پدرش فوت کرده و هیچ پشتوانه مالی نداره و الان حدود 2ساله که سرکار رفته و خرج و مخارج خواهر مجرد و مادرشو میده ، اول شوهرم میگفت بدون مادرش زندگی کنه و ما باید با اونا زندگی کنیم من اصلا راضی نبودم ولی بخاطر مسایل مالی که خیلی به شوهرم فشار نیاد تقریبا حاضر شدم اینکارو بکنم ولی با دیدن رفتارای خانواده شوهرم به این نتیجه رسیدم که اصلا نمیتونم تحمل کنم و با اونا زندگی کنم.حالا رفتارای اونا رو میگم: با وجود اینکه من از خیلی از خواسته هام کوتاه اومدم به خاطر شوهرم چون دوسش دارم ولی با این حال اونا به من میگن که آدم پرتوقعی هستم درحالی که تو خرید عقدمون آینه شمعدون نگرفتم به این بهونه که بعدا میگیریم که به شوهرم فشار نیاد. من همیشه به شوهرم میگفتم که هوای خواهر و مادرتو داشته باشه ولی اونا در مقابل همیشه به شوهرم میگن مواظب باشه منم مثل اون یکی عروسشون نشم(چون جاریم نمیذاره شوهرش به خونوادش کمک کنه و رفت و آمدشون کمه با اینکه فامیلشونه) با اینکه من شوهرمو تقریبا درک میکنم ولی خواهر و مادرش اینجوری نیستن فقط به فکر آسایش خودشونن به هر قیمتی و مهم نیست که پسرشون تا چند ماه دیگه قراره عروسی کنه و پول احتیاج داره(به عنوان مثال امسال صاحبخونه گفت 5میلیون بذارن رو پول پیش که مادرشوهرم به شوهرم گفت برو وام بگیر که تو خونه 3خوابه بمونن)
ماجرای اصلی از روزی شروع شد که من به خواهرشوهرم خیلی مودبانه و محترمانه گفتم که قرار نیست من با شما زندگی کنم و اون گفت که تو حق نداری مادر منو آواره کنی و حرفای منو به اون یکی خواهر شوهرم گفت و اون با بی احترامی به من چندبار اس داد ولی من جواب ندادم حتی خواهراش به من گفتن فکر خودتو بکن یعنی همینه که هست اگه نمیخوای طلاق بگیر!!! من به شوهرم گفتم ولی شوهرم با اینکه گفت من بهشون تذکر میدم ولی چیزی بهشون نگفت و در آخر هم یه بار که من و خواهرم برای خرید وسیله رفتیم شهر شوهرم تو خونه اونا بین ما بگو مگو و دعوا پیش اومد و خواهرش کلی به من بی احترامی کرد ولی شوهرم هیچی بهش نگفت و از من حمایت نکرد و خواهر من فقط در دفاع از من یه جمله گفت که بهشون برخورد حالا شوهرم میگه تو باید از خونواده من عذرخواهی کنی ولی بعد از این قضایا من دیگه نمیتونم باهاشون خوب باشم و عادی رفتار کنم میخوام باهاشون سرد باشم ولی شوهرم میگه منم با خونواده تو بد میشم با اینکه خونواده من خیلی به شوهرم حرمت و عزت میذارن
خونواده من خیلی به شوهرم احترام میذارن و خیلی به فکرشن همیشه به من میگن که خیلی خرج رو دست شوهرت نذار اونوقت خانواده شوهرم حتی یه رفتار عادی هم ندارن البته رو در رو بی احترامی نمیکنن به جز اینبار، ولی از من بد میگن و شوهرم همیشه از اونا طرفداری میکنه و همیشه منو مقصر میدونه
ای بابا تربچه جون یک قانونی تو همه جای زندگی وجود داره ....هیچوقت یادت نره تو باید اول از همه و قبل از همه به خودت احترام بگذاری تا دیگران هم بهت احترام بگذارن
من نمیگم باید ولخرجی کنی ولی نباید چیزی از ضروریات رو از خریدهات حذف کنی...این حق مسلمه هر دختریه از شوهرش زندگی مستقل بخواد نباید کوتاه میومدی...
ضمنا وقتی شما به عنوان مهمان خونه اونها بودی حق نداشتن بهتون بی احترامی کنن
اگه من جای شما باشم به شوشو زنگ میزنم و میگم بیاد تا باهاش صحبت کنی وقتی اومد خیلی جدی همه لطفهات رو بهش بگو و همه خواسته هات رو هم بگو و بهش مهلت بده که فکر کنه....عزیزم اگه وارد یک زندگی پرتنش نشی خیلی بهتره
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز