سلام خانومای مهربون و با سیاست...
ممنون از مامی پارسا و زهره جون که حضورش کمرنگ تر شده...
فکر میکنم باید همه مون این نکته رو به خودمون یاد اور بشیم که همه ما کامل نیستیم و نمیشه انتظار داشت که همسرامون کامل باشن
بخوایم یا نخوایم باید با 1 سری از اخلاقیاتی که دارن و نمیشه تغیرش داد کنار بیایم...
همسری من خیلی پسر خوبیه..اما بی نهایت مرد سالار بود....
کمک کردن اصلاااااااااااا تو ذاتش نبود....
اما سعی کردم خودم راه بیارمش.تا جایی که الان روزای تعطیل اون اشپزی میکنه که البته الان کم کم میگه دخترمون بزرگ بشه دیگه از این کارا نمیکنم:(
به نظر من مهمترین ساست زن واسه شوهرش لوس کردنه....
من که همش خودمو لوس میکنم واسش اواز میخونم و عشوه میارم...هیچی هم بلند نیستم هاااااااااااااااا
اما اداشو در میارم....
وقتی از سر کار بیاد حتماااااااااااااااااااااا واسش شربت اماده میکنم به استقبالش میرم بهش خدا قوت میگم...سعی میکنم ظاهرم مرتب باشه.....
گاهی که خیلی میخوام خودمو لوس کنم جوراباشو در میارم
پاهاشو میمالم واسش.دستشو میبوسم و میگم من قربون این دستا برم که تو این گرما و سرما داره واسه ما زحمت میکشن.....
خلاصه اوووووووووج شوهر ذلیلی رو در میرم اما ازش کمک هم میخوام....
بعد کلی لوس بازی میگم اقااااااااااااااایی بیا ناهار...اما هنو سفره رو نچیدم.برنج میکشم و میگم طرف ماست و میکشی؟
میبینه اب نیاوردم خودش از تو یخچال بر میداره...خلاصه کم کم خودش راه افتاد تا جایی که الان قورمه سبزی اقایی از قورمه سبزی های منم خوشمزه تره.....
امااااااااااااااااااااااا بی نهایت در مورد خانواده شوشو بی سیاستم و خفن مشکل دارم باهاشون
نه که دعوامون بشه..اونا میگم و من ناراحت میشم و خودخوری میکنم..
راستش به اقامم غرشو میزنم..اما اول و اخرش میگم فقط درد و دله...ناراحت نشی
میگم که دلم سبک بشه و......
ممنون از مامی پارسا و زهره جون که حضورش کمرنگ تر شده...
فکر میکنم باید همه مون این نکته رو به خودمون یاد اور بشیم که همه ما کامل نیستیم و نمیشه انتظار داشت که همسرامون کامل باشن
بخوایم یا نخوایم باید با 1 سری از اخلاقیاتی که دارن و نمیشه تغیرش داد کنار بیایم...
همسری من خیلی پسر خوبیه..اما بی نهایت مرد سالار بود....
کمک کردن اصلاااااااااااا تو ذاتش نبود....
اما سعی کردم خودم راه بیارمش.تا جایی که الان روزای تعطیل اون اشپزی میکنه که البته الان کم کم میگه دخترمون بزرگ بشه دیگه از این کارا نمیکنم:(
به نظر من مهمترین ساست زن واسه شوهرش لوس کردنه....
من که همش خودمو لوس میکنم واسش اواز میخونم و عشوه میارم...هیچی هم بلند نیستم هاااااااااااااااا
اما اداشو در میارم....
وقتی از سر کار بیاد حتماااااااااااااااااااااا واسش شربت اماده میکنم به استقبالش میرم بهش خدا قوت میگم...سعی میکنم ظاهرم مرتب باشه.....
گاهی که خیلی میخوام خودمو لوس کنم جوراباشو در میارم
پاهاشو میمالم واسش.دستشو میبوسم و میگم من قربون این دستا برم که تو این گرما و سرما داره واسه ما زحمت میکشن.....
خلاصه اوووووووووج شوهر ذلیلی رو در میرم اما ازش کمک هم میخوام....
بعد کلی لوس بازی میگم اقااااااااااااااایی بیا ناهار...اما هنو سفره رو نچیدم.برنج میکشم و میگم طرف ماست و میکشی؟
میبینه اب نیاوردم خودش از تو یخچال بر میداره...خلاصه کم کم خودش راه افتاد تا جایی که الان قورمه سبزی اقایی از قورمه سبزی های منم خوشمزه تره.....
امااااااااااااااااااااااا بی نهایت در مورد خانواده شوشو بی سیاستم و خفن مشکل دارم باهاشون
نه که دعوامون بشه..اونا میگم و من ناراحت میشم و خودخوری میکنم..
راستش به اقامم غرشو میزنم..اما اول و اخرش میگم فقط درد و دله...ناراحت نشی
میگم که دلم سبک بشه و......
در مورد تربچه جان و کمک به خانواده شوشوش...
ما خونه مون اون سر شهره و خونه پدرشوشو اون یکی سر شهر...
میخوان برن بازار زنگ میزنن بیا دنبالم
خرید دارن
ما میریم واسه خرید
خواهر شوشو میخواد بره عروسی دوستش ما باید بریم برسونیمش...
کلا واسه هر چی ما باید بریم کمک...
با این که ماشین تو خونه پارکه و 3 تا راننده اونجان....
من اصلااااااااااااااا به روی خودم نیاوردم...همش میگفتم پاشو بریم زشته
نه نگی ها
وسطش هم1سری کار سرش میریختم....و میگفتم مادر پدرتن ناراحتشون نکنی هااااااااا
تا جایی که اخرش خودش برید و الان اکثرا میپیچوندشون و هر دفعه یه بهونه ای میاره که یادم رفت و فلان و .....
ما خونه مون اون سر شهره و خونه پدرشوشو اون یکی سر شهر...
میخوان برن بازار زنگ میزنن بیا دنبالم
خرید دارن
ما میریم واسه خرید
خواهر شوشو میخواد بره عروسی دوستش ما باید بریم برسونیمش...
کلا واسه هر چی ما باید بریم کمک...
با این که ماشین تو خونه پارکه و 3 تا راننده اونجان....
من اصلااااااااااااااا به روی خودم نیاوردم...همش میگفتم پاشو بریم زشته
نه نگی ها
وسطش هم1سری کار سرش میریختم....و میگفتم مادر پدرتن ناراحتشون نکنی هااااااااا
تا جایی که اخرش خودش برید و الان اکثرا میپیچوندشون و هر دفعه یه بهونه ای میاره که یادم رفت و فلان و .....
مامان طناز جون ولی شوهر من هیچوقت واسشون کم نمیذاره چون پدر نداره تازه گفتن مادرشون باید با ما زندگی کنه
چند وقته عقدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب هنوز شما ازدواج نکردید...(درسته؟؟؟)
وقتی برید زیر یه سقف مسئولیتش خیلییییی بیشتر میشه...میتونی بهش القا کنی که شما دو نفر قراره تا اخر عمر با هم بمونید
این حرف دلم نیست اما من همیشه به شوهرم میگم خواهر برادر من که ازدواج میکنن و میرن سر خونه زندگی خودشون پدر و مادرمم که ایشالله 120 سال زنده باشن اما همیشه که بالا سرم نیستن...من و میمونم و همسرم..
بهش میگم باید هواتو داشته باشم چون تا عمر دارم تو کنارم میمونی و خواهی بود....
میگم اینا حرف دلم نیست اما میگم بهش...
با این حرفا و کارام کاری کردم که خیلی وقتا کفشامو واسم جفت میکنه و میزاره.....
و این واسه خیلی ها عجیبه
خوب هنوز شما ازدواج نکردید...(درسته؟؟؟)
وقتی برید زیر یه سقف مسئولیتش خیلییییی بیشتر میشه...میتونی بهش القا کنی که شما دو نفر قراره تا اخر عمر با هم بمونید
این حرف دلم نیست اما من همیشه به شوهرم میگم خواهر برادر من که ازدواج میکنن و میرن سر خونه زندگی خودشون پدر و مادرمم که ایشالله 120 سال زنده باشن اما همیشه که بالا سرم نیستن...من و میمونم و همسرم..
بهش میگم باید هواتو داشته باشم چون تا عمر دارم تو کنارم میمونی و خواهی بود....
میگم اینا حرف دلم نیست اما میگم بهش...
با این حرفا و کارام کاری کردم که خیلی وقتا کفشامو واسم جفت میکنه و میزاره.....
و این واسه خیلی ها عجیبه
راستی خونه داره شوشوت؟
مادر شوشوت چی؟؟؟؟؟
سعی کن اگه واقعا مجبور باشی دو تا خونه نزدیک هم بگیرید یا 1 خونه دو واحده....
تو صفحات قبل هم زهره جون کلی راهکار واسه زندگی با خانواده شوشو داده که خیلییییییییی خوبه....
مادر شوشوت چی؟؟؟؟؟
سعی کن اگه واقعا مجبور باشی دو تا خونه نزدیک هم بگیرید یا 1 خونه دو واحده....
تو صفحات قبل هم زهره جون کلی راهکار واسه زندگی با خانواده شوشو داده که خیلییییییییی خوبه....
سلام مامان طناز جون.منم کارهای تورو میکنم.شوهر منم مثل اوایل شوهر توئه همینطوری که تعریف کردی.اما اصلا از لوس بازی و رمانتیک بازی و ... خوشش نمیاد منم باید خیلی ظریف و با سیاست این کارا را بکنم.حالا تو که بیشتر تجربه داری بگو چکار کنم ؟
6ماهه که عقدیم.شوهرم خودش خونه نداره ولی مادر شوهرم داره چون تو یه محله قدیمیه شوهرم داده رهن یه پولی هم خودش گذاشته روش یه جای بهتر واسشون خونه گرفته
انقد از زندگی خستم و انقد پشیمونم که ازدواج کردم،اگه به عقب برگردم با هیچ مردی ازدواج نمیکنم
فکر نمیکنم خوشش نیاد
شاید چون تو جایی بزرگ شده که همه رسمی بودن اینجوری شده...
تو بازم لوس بازی هاتو انجام بده یا اگه واقعا دوست نداره جدی و با 1 نمه مطلوم نمایی و غم تو صدا(یه پا کارگردانم من)
ازش تشکر کن....بهش القا کن که فقط اونو داری و فقط به اون میتونی تکیه کنی
من همه اینا رو بهش میگم....
تنها امیدم واسه زندگی تویی از دنیا خسته ام...اما وقتی با تو ام شاد شادم....
وقتی میخوابی من تا دیر وقت تو صورتت زل میزنم و میگم خدایا شکر که همچین همسری بهم دادی...
گاهی که نماز میخونم بهش میگم بیا کارت دارم...میاد بهش میگم من دعا میکنم تو امین بگو....
بعدم کلی شکر خدا بابت زندگیم و مرد قوی و محکمم....و اینکه سایه سرم باشه و همیشه بالا سرم باشه و من پیش مرگش باشم..از بینی اش خون نیاد و ........
اه اه اه...
از خودم بدم اومد
همه فهمیدن من چقدر ش ذ هستم
شاید چون تو جایی بزرگ شده که همه رسمی بودن اینجوری شده...
تو بازم لوس بازی هاتو انجام بده یا اگه واقعا دوست نداره جدی و با 1 نمه مطلوم نمایی و غم تو صدا(یه پا کارگردانم من)
ازش تشکر کن....بهش القا کن که فقط اونو داری و فقط به اون میتونی تکیه کنی
من همه اینا رو بهش میگم....
تنها امیدم واسه زندگی تویی از دنیا خسته ام...اما وقتی با تو ام شاد شادم....
وقتی میخوابی من تا دیر وقت تو صورتت زل میزنم و میگم خدایا شکر که همچین همسری بهم دادی...
گاهی که نماز میخونم بهش میگم بیا کارت دارم...میاد بهش میگم من دعا میکنم تو امین بگو....
بعدم کلی شکر خدا بابت زندگیم و مرد قوی و محکمم....و اینکه سایه سرم باشه و همیشه بالا سرم باشه و من پیش مرگش باشم..از بینی اش خون نیاد و ........
اه اه اه...
از خودم بدم اومد
همه فهمیدن من چقدر ش ذ هستم
تربچه جان اینجوری نگو....
من با همه این کارایی که انجام میدم و با همه خوبی های همسرم بازم خیلی وقتا از زندگی نا انید میشدم و میشم اما بخوای یا نخوای ما به این دنیا اومدیم و باید زندگی کنیم....برای خوب زندگی کردن هم باید تلاش کنیم.....
تا حالا چند باری هم شده که خفن تصمیم طلاق رو هم گرفتیم..
این پستی و بلندی ها همه جا هست و برای همه هست...
هیچ چیز خوبی راحت گیر نمیاد
باید زحمت بکشی تا بدستش بیاری
من خودم با خانواده شوهرم مشکل دارم ام الان چند وقته دارم سعی میکنم دوستشون داشته باشم
سعی میکنم.....
من با همه این کارایی که انجام میدم و با همه خوبی های همسرم بازم خیلی وقتا از زندگی نا انید میشدم و میشم اما بخوای یا نخوای ما به این دنیا اومدیم و باید زندگی کنیم....برای خوب زندگی کردن هم باید تلاش کنیم.....
تا حالا چند باری هم شده که خفن تصمیم طلاق رو هم گرفتیم..
این پستی و بلندی ها همه جا هست و برای همه هست...
هیچ چیز خوبی راحت گیر نمیاد
باید زحمت بکشی تا بدستش بیاری
من خودم با خانواده شوهرم مشکل دارم ام الان چند وقته دارم سعی میکنم دوستشون داشته باشم
سعی میکنم.....
هر حرفی میزنن که ناراحت میشم سریع با خودم فکر میکنم که اگه مامانم هم اینو میگفت من ناراحت میشدم؟؟؟؟؟
اگه اره چی بهش میگفتم...
درسته مادر شوهر هیچ وقت نمیتونه مادر ادم باشه اما باید به خاطر کسی که دوستش داریم فداکاری هم بکنیم
زن عموی من خیلیییی فداکاره..هر سال با مادر بزرگم میره سفر
هر سال
با عشق هم میره
هوای مادر بزرگمم خیلی داره
الان عموم به سر زنش قسم میخوره و همه جا تعریف زنشو میکنم..اونم عموی من که از اون قلدر تر و مغرور تر هیشکیییییییییییییی تو دنیا نیست...
الان زنعموم داره عموم رو کنترل میکنه و همه چی حرف زنعمومه...فقط با احترام به مادرشوهرش....
اگه اره چی بهش میگفتم...
درسته مادر شوهر هیچ وقت نمیتونه مادر ادم باشه اما باید به خاطر کسی که دوستش داریم فداکاری هم بکنیم
زن عموی من خیلیییی فداکاره..هر سال با مادر بزرگم میره سفر
هر سال
با عشق هم میره
هوای مادر بزرگمم خیلی داره
الان عموم به سر زنش قسم میخوره و همه جا تعریف زنشو میکنم..اونم عموی من که از اون قلدر تر و مغرور تر هیشکیییییییییییییی تو دنیا نیست...
الان زنعموم داره عموم رو کنترل میکنه و همه چی حرف زنعمومه...فقط با احترام به مادرشوهرش....
وای منم همین کارا را میکنم.اونم رو شوخی میگه خوب بسه حالم بد شد!!!بازم من خیلی رگ خواب شوشوم دستم اومده.ولی بازم دوست دارم از تجربیات دوستای دیگه استفاده کنم.
تربچه جون و طناز جون منم خودمو قاطی بحثتون میکنم.همیشه باید به خانواده شوهر مخصوصا پدر مادرش احترام گذاشت.کارهایی کرد که محبتو زیاد کنه مثلا هدیه واین کارایی که خودتون بلدید.من خدارا شکر رابطم با خانواده شوشو خوبه.از اول خیلی احترام گذاشتم.احترام هم دیدم اما اگه 1جایی 1رفتار یدیدم که ناراحتم کرد اگه میشد گذشت کنم گذشت کردم من اهل گله و شکوه کردن نیستم در عمل کار خودمو میکنم.اگه ببینم کسی کمم گذاشت در عمل منم همونجور باهاش رفتار میکنم.اما در عین حالم که احترام میذارم شخصیت خودمو پایین نمیارم وحریم را حفظ میکنم.مثلا در مورد خانوادم 1مسائلی رو 1وقتایی به مادر شوشو گفتم که هیچ کس نباید میدونسته اما من اون موقع صلاح دیدم بهش بگم.اما هر حرفیم رو هم نمیزنم .نه واسه شوشو نه واسه خانوادش.حتی واه خانواده خودم.
خوب خیلی خوبه امیدوار شدم که فقط من ش ذ نیستم:)
البته باید اینو هم مد نظر بگیریم که اقایون همه عین هم نیستن هان.....
اینم بگم که من اکثرا عصبانی نمیشم
نمیشم
نمیشم
اما اگه بهم بریزم بدجووووووووووووووووووووور بهم میریزم......
البته باید اینو هم مد نظر بگیریم که اقایون همه عین هم نیستن هان.....
اینم بگم که من اکثرا عصبانی نمیشم
نمیشم
نمیشم
اما اگه بهم بریزم بدجووووووووووووووووووووور بهم میریزم......
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز