بچه ها من 1چیزیو خیلی دیدم هم تو زندگی خودم هم اطرافیانم.مردها از خانمهایی که بخوان براشون قلدر بازی در بیارن و با زور حرفشونو به کرسی بشونن خوششون نمیاد.اکثر مردها با زبون و قربون صدقه تو راه میان.و اینکه اگه میخوایم چیزیو بهشون تذکر بدیم ملایم و بدون سرزنش باشه.مردا از سرزنش متنفرن انگار همه ی مردانگیشون میره زیر سوال.من 1چیز دیگه ای هم که خودم مدتها طول کشید تا بفهمم اینه که همون موقع که خودم عصبیم وشوشو هم عصبی تر از من هی نخوام موضوع مورد بحثو کش بدم و همون موقع حلش کنم.صبر کنم هر 2 که اروم شدیم .
نه بابا من تو ش ذ بودن شهره ام!خوش بحال تو من که اصولا خیلی زود عصبی میشم زودم پشیمون میشم.خیلی هم بده.باید رو خودمون کار کنیم.بچه هامون میخوان از ما الگو بگیرن .چه گناهی کردن با1 مامان طوفانی زندگی کنند؟خودمو میگم طناز جوناا!!!
ارامش جام اما من خیلی سخته مه بر خورد با خانواده شوشو
مثلا ببین 1 مدت دخترمو گاهیییییییییییی
خیلی کم اونجا میراشتمو خودم میرفتم ارایشگاهی جایی....
کلییی منت سرم میزاشتن
دوسش دارن اما نمیخوان نگهش دارن
اما اگه من هم باشم هر شب مارو میکشونن خونشون که دلمون تنگ شده...
حالا یه مدته دیگه نمیبرمش....
اما هر وقت میریم انگار خودشونو همه کاره میدونن...
مثلا خیلی مرهبی اند ها....من پاهای دختر 1 ساله رو لاک زدم میگن:
واااااااااااااااااااااای کی پاهاتو لاک زده...
الان بابابزرگت بیاد ببینه خوبه؟؟؟؟؟
وای وای وای
دختر بد.
اینا رو به دخترم میگن
خوب منم سکوت میکنم اما حرص میخورم....
مثلا ببین 1 مدت دخترمو گاهیییییییییییی
خیلی کم اونجا میراشتمو خودم میرفتم ارایشگاهی جایی....
کلییی منت سرم میزاشتن
دوسش دارن اما نمیخوان نگهش دارن
اما اگه من هم باشم هر شب مارو میکشونن خونشون که دلمون تنگ شده...
حالا یه مدته دیگه نمیبرمش....
اما هر وقت میریم انگار خودشونو همه کاره میدونن...
مثلا خیلی مرهبی اند ها....من پاهای دختر 1 ساله رو لاک زدم میگن:
واااااااااااااااااااااای کی پاهاتو لاک زده...
الان بابابزرگت بیاد ببینه خوبه؟؟؟؟؟
وای وای وای
دختر بد.
اینا رو به دخترم میگن
خوب منم سکوت میکنم اما حرص میخورم....
اره خوب
منم به خاطر دخترم و خیلی از اخلاقای بدم ناراحتم:(
منم تو تربیت دخترم باهاشون خیلی اختلاف نظر دارم من خودمم مذهبیم اما نه متعصب مثلا اگه به دختر من همچین حرفی بزنن منم لحنمو کمی بچگانه میکنم و از زبون دخترم میگم.مامانم برام زده.مامانم که خودش رو تربیت من حساسه خودش اینقدر سختگیری میکنه.یا یه چیزی تو این مایه ها که کم کم حساب کار بیاد دستشون البته من همچین وقتا بهم میریزم.سریع بغض میکنم .حرفمو نمیتونم بزنم سریع گریه ام میگیره واسه همین همیشه سعی میکنم مجبور نشم کنتاکت داشته باشم .چند وقت پیش رفتم دکتر .به دکتر که گفتم من خیلی زود عصبی میشم بهم گفت تو خودتو دوست نداری اگه خودتو دوست داشتی اینطوری نبودی.خیلی چیزا رو نباید به روی خودتون بیارین.از اون روز هر وقت میخوام خودخوری کنم یاد حرف ایشون میافتم.من اگه جای تو بودم تا مجبور نبودم دخترمو نمیبردم اونجا.یا اگه مجبور بودم و بهم غر میزدم 1جورایی با خنده و شوخی تکه مینداختم که نوه تونه دیگه.منم خودم خیلی معذبم دخترمو بذارم اونجا.چون من خونه مامانمم نمیتونم بذارم مامانم مریضن و مسنن.واسه همین اگه ذ1وقتایی هم بذارم و اونا هم چیزی بگن برو نمیارم.کلا من به این نتیجه رسیدم که آدم خیلی وقتها باید 1گوششو در کنه ویکیشو دروازه.هر حرفی ارزش اینو نداره که آدم به دل بگیره.متوجه میشی که چی میگم؟
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=288024&postID=11382667#11382667
آخی لاک مال بچه هست !!!
اینا چه مدل مذهبی هستند
بابابزرگش که محرمه
در ضمن نمی خواد وضو بگیره نماز بخونه
من جای تو بودم همون جا همین حرفها رو بهشون میزدم
اینا چه مدل مذهبی هستند
بابابزرگش که محرمه
در ضمن نمی خواد وضو بگیره نماز بخونه
من جای تو بودم همون جا همین حرفها رو بهشون میزدم
ممنون از این تاپیک خوب
سلام به همه دوستان گلم که دوستدار سیاست هستند...
مشکل من اینه که شوهرم پارو زدن بلد نیست و پارو نزدن من رو هم متوجه نمیشه!!!! حرفهای مامان طناز من رو به یاد اوایل ازدواجم انداخت....من هر روز صبح دورسر شوشو پول میگردوندم ومینداختم صدقات...درهر فرصتی یواشکی میبوسیدمش...هر شب خودم رو براش آماده عرضه میکردم و ......ولی مناسفانه هیچکدام از اینها براش مهم نیود و نیست....وقتی از یک روز صبح دیگه بوسش نکردم یا براش صدقه ننداختم دیدم اصلا متوجه نشده....فقط سر مسئله ج.ن.س.ی فهمیده بود و دلیل کمرنگ شدنم رو پرسید من هم خیلی صادقانه بهش گفتم ازش انتظار دارم که منو ببینه برام گل بخره بدون قصد س.ک.س منو ببوسه...ولی خیلی راحت گفت من از این سوسول بازیها خوشم نمیاد ....همینکه همه زندگیم رو به نامت کردم یعنی دوستت دارم !!!!!!!!!!!
تو رو خدا بهم راه حل بدید...من چی کار کنم که همسرم بینا بشه ؟واقعا خسته و دلمرده شدم
مشکل من اینه که شوهرم پارو زدن بلد نیست و پارو نزدن من رو هم متوجه نمیشه!!!! حرفهای مامان طناز من رو به یاد اوایل ازدواجم انداخت....من هر روز صبح دورسر شوشو پول میگردوندم ومینداختم صدقات...درهر فرصتی یواشکی میبوسیدمش...هر شب خودم رو براش آماده عرضه میکردم و ......ولی مناسفانه هیچکدام از اینها براش مهم نیود و نیست....وقتی از یک روز صبح دیگه بوسش نکردم یا براش صدقه ننداختم دیدم اصلا متوجه نشده....فقط سر مسئله ج.ن.س.ی فهمیده بود و دلیل کمرنگ شدنم رو پرسید من هم خیلی صادقانه بهش گفتم ازش انتظار دارم که منو ببینه برام گل بخره بدون قصد س.ک.س منو ببوسه...ولی خیلی راحت گفت من از این سوسول بازیها خوشم نمیاد ....همینکه همه زندگیم رو به نامت کردم یعنی دوستت دارم !!!!!!!!!!!
تو رو خدا بهم راه حل بدید...من چی کار کنم که همسرم بینا بشه ؟واقعا خسته و دلمرده شدم
سلام به همگی
منم یه چند روز با شوهرم قهر بودم حالا که آشتی کردی خیلی سرد شده با هام در صورتی که من باید ازش دلگیر باشم.هرکاری میکنم هم درست نمیشه میگه این عواقب رفتار خودته
منم یه چند روز با شوهرم قهر بودم حالا که آشتی کردی خیلی سرد شده با هام در صورتی که من باید ازش دلگیر باشم.هرکاری میکنم هم درست نمیشه میگه این عواقب رفتار خودته
مردا چه موجوداتین واقعا فقط به فکر س..ک..س هستن
زهره جون خیلی حرفای قشنگ میزنی....خانومی میشه کارهایی که خودت میکنی رو به اختصار بگی؟یادمه یه جا گفته بودی شما هم اوایل مشکل داشتی ولی با سیاستی که پیش گرفتی مشکلت ریشه کن شده..حالا بیا بگو از اول از کجا شروع کردی؟ببخشیدها اگه دوست داری و اشکال نداره این مسئله رختخوابتم به اختصار توضیح بده..فدات بشم خانومی..
زهره جون هستی؟
زهره جان من خواننده خاموش این تاپیک هستم ولی همیشه دنبال صحبت های قشنگ و پخته تو هستم.آفرین به مردی که زنی به این پختگی داشته باشه واقعا میتونه با عقلش آرامش رو به زندگیش هدیه کنه.از این که خیلی منطقی و واقعیت پذیر هستی خوشم میاد.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز