2777
2789
بچه ها من اینو تو یک تاپیک دیگه نوشتم اینجا هممشکلمو مینویسم شایدکسی کمک کنه از تجربیاتتون استفاده کنم:
خانومای با تجربه و بی تجربه از همتون کمک میخوام. برای چی؟
برای جور کردن یه جواب درست و حسابی اما مودبانه به خانواده شوهری برای این موقعیتی که میخوام براتون تعریف کنم:
بچه ها ما چندماهه عقد کردیم و مثل همه کسایی که دیدم عقد بودن معمولا دوست داریم تو جمع و تو مهمانی و... کنارهم بشینیم. خانواده شوهرم کلا اصلا محرم و نامحرم نمیکنن و همه باهم دست میدن و روبوسی میکنن برعکس ما.دختر دایی و پسرعمه و دخترخاله و پسرخاله هم خیلی باهم راحتن و همه جور شوخی هم باهم میکنن (که البته من اصلا نمیپسندم به شخصه)اینا رو گفتم که با جو آشنا بشید.توی یه همچین جوی اینا گیر دادن به نشستن ما کنار هم و مثلا دست انداختن شوهرم دور گردن من تو جمع و....بعد رفتن بین بقیه فامیل هاشونم که مرو اصلا باهم ندیدن اینو بیان کردن و حالا ما هرجا میریم یه تیکه باید بشنویم. مثلا خونه ی داییش دعوت بودیم داماد داییش(تصور کنید داماااد داییش که تاحالا مارو تو جمع ندیده) دربیاد به ما بگه : توروخدا بیایید کنارهم بشینید ما شنیدیم شما دوتا نمیتونید از هم فاصله بگیرید و هرهر بزنه زیر خنده.ما هربار تو جمع خانواده شوهرم قرار میگریم از فامیلهای دور و نزدیک باید این تیکه رو بشنویم.اوضاع وقتی بدتر شد که جاریم اومد به من گفت مادرشوهرم گفته به گوش من برسونه تو جمع انقدر نزدیک هم نباشید و به هم نچسبید دختر مجرد توی این خونه هست!!!!!من هاج وواج موندم آخه یعنی چی؟؟؟مگه ما چکار کردیم؟؟؟ نمیدونم چرا همه روی این موضوع حساس شدن و بخصوص خواهرشوهرم هربار به ما یه تیکه ناجور میندازه. چندروز پیش دوتایی روی سکو نشیته بودیم خداشاهده من از ترس دیگه با فاصله از شوهرم نشسته بودم. خواهرشوهرم رد شد و با کینه بهمون نگاه کرد به برادرش گفت:یخورده میتونی بری اونورتر دخترمردم داره از این ور می افته!!!!!! من ازناراحتی یکساعت توی فکر بودم و بخودم لعنت میفرستادم چرا بلد نیستم بهشون جواب بدم
شما بودید چی میگفتید؟؟؟ توروخدا بهم بگید
0 =2-1


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دوستان تو رو خدا یه سیاستی هم به من یاد بدین.زندگیم خیلی ابری شده.ابری و سرد




همسر من 33سالشه.استاد دانشگاهه.


منم ارشدمو که گرفتم حامله شدم.الان پسرم پونزده ماهشه.و فعلا کار نمیکنم.



متاسفانه همسرم خیلی رفتارهای بچگانه داره.خودتون قضاوت کنین.



مثلا الان ده روزه قهر کرده رفته خونه مامانش!!!!دنیا برعکس شده!!



یا هر وقت ناراحتیی پیش میاد میره دوازده شب به بعد بیرون و سیگار میکشه.درحالی که سیگاری نیست فقط میدونه من رو سیگار و بوش خیلیییییییییییی حساسم.









یا اصلا منو پسرمو تفریح نمیبره هر وقت هم روز تعطیل میگم ما رو جایی ببر میگه ببرم شهرستان خونه مامانم؟"!!!!!!!



وقتی هم مثلا یه بار خودم بردمش پارک پسرموبعدش بهونه کرده که تو به حرف من گوش نمیکنی بدون اجازه منمیری بیرون و .......منم گفتم من یه زن تو سری خور روستایی نیستم که واسه آب خوردن هم ازت اجازه بگیرم.من یک زن آزاد و تحصیلکرده ام و وقتی تفریح نمیبری بچه رو خودم میبرم.نیاز به اجازه تو هم ندارم.و فقط برا مسافرت باید بهت اطلاع بدم.هنین.



یا میگه من بهت اعتماد ندارم!!!در حالی که من از نظر مذهبی خیلی پایبندترم تا اون.و خدا میدونه چقدر بهونه گیر و بی معرفته.من زندگیمو دوست دارم



یا مثلا خونوادش خیلی از نظر فرهنگی و اقتصادی برابر ما نیستن و اصلا در حد خانواده من نیستن.با این حال پررو میگه من با این تحصیلاتم میتونستم موقعیت بالاتر و بهتری داشته باشم اما تو رو گرفتم!!!!دلم شکست.حالا انگار من رفتم دنبالش!!درصورتی که بیس بار با فک و فامیلش اومدن خواستگاری




خیلی زخم زبون میزنه.کلا زبون تندی داره.



الان چندین ماهه این وضعیتمون ادامه داره.خسته شدم.از این همه تنش خسته شدم.



اطرافیان میگن با محبت بیشتر جذبش کن.


آخه خودتون زنید من چطور مردی رو که پیگه بهت اعتماد ندارم یا کلی حرف بد میزنه به خودم و خانوادم جذب کنم؟!!!


خودتون قضاوت کنین.

تو رو خدا یه سیاستی پیش روی من بزارین.تا خودمو زندگیمو نجات بدم از این همه سردی و تاریکی.
***زندگی کن و بخند***فقط به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند***
زهره:::



سلام گلم
عزیزم با استناد به اینکه من 12 سالی هست که پیش روانپزشک میرم و حدود 7 ماهی هم هست که پیش رفتاردرمان جهت گرفتن تراپی و نوروفیدبک و بایو فید بک می رم(عمیقا معتقدم بهداشت روانی بیشتر از بهداشت بدنی اهمیت داره) به این موضوع اشراف پیدا کردم که تقریبا 99 در صد روانپزشکان یا روانکاوها یا رفتاردرمانها از پذیرفتن چنین دعوت هائی دوری می کنن.
دلیلش هم آسیب پذیر بودن اغلب خانومهائی هست که مراجعشون هستن و به تدریج به روانکاوشون علاقه مند می شن و ول کن هم نیستن(یه خانومی همین مسئله رو با روانکاو من پیدا کرده و شب ساعت 3 هم زنگ می زنه !!! )رفتار درمان و نه روانپزشک تلفنش رو در اختیار بیمارهاش در اواخر دوره درمان قرار میده تا اگر نیاز به مشورت یا توضیح در خصوص تمریناتی که لازمه انجام بدن پیش اومد باهاشون به راحتی کانکت بشه.
اینه که می دونم چنین دعوتهائی از طرف اونها رد شده ست عزیزم.

باز هم بی نهایت ممنونم که وقتت رو برای خوندن و نظر دادن برای من گذاشتی .



همتون رو دوس دارم و می بوسمتون.
آب را گل آلود می کنند ، تا عمیق به نظر رسد. نیچه
سلام به همه دوستای خوبم

نمیدونم از کجا باید شروع کنم ؟؟
چی بگم ؟؟؟
نمیدونم این راه چطو ر جلوی پام باز شد
باشه از اول
از یه اتفاق که باعث شد این تایپیک رو بزنم از یه موفقیت شروع شده بود
همون داستان زودتر خداحافظی کردن... که منو از یه کابوس رها کرد
دوستان عزیزم من این تایپیکو زدم فقط برای اینکه اگه زنی هست که وقتی به شوهرش زنگ میزنه و با رفتار سرد شوهرش مواجه میشه یا بهش میگه چرا زنگ میزنی در حالی که من خانوم قصدم از زنگ زدن عشق دریات کردن بوده اما کینه توی دلم کاشته شد..از این راه حل ساده استفاده کنه
و خدا میدونه نوی این مدت چه چیزها که از شما یاد نگرفتم و هزاران بار بیشتر از قبل احساس زنانگی و خوشبخت بودن دارم
میدونم همه ما مشکلاتی داریم بعضی بیشتر و بعضی کمتر ......ادعایی هم ندارم که من چون خودم توی زندگیم موفقم میتونم مشکل همه رو حل کنم... و از طرفی اینجا ما میتونییم فقط به اصل وکل موضوع بپردازیم چون اولا طرف مقابل نیست که بشه قضاوت درست کرد و ثانیا از هدفمون دور میشیم

http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
خیلی از مطالب که باز پرسیده میشه قبلا عنوان شده و جوابای خوبی بعضی از دوستان دادن که البته من سعی میکنم در باب زندگی با خانواده شوهر مطالبو لیست کنم

http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
من از همتون یاد میگیرم از هل هل جون از پردیس جون از مرضیه جون از زهره جون که نمیدونم چرا دیگه نیست از برنز طلایی عزیز
و خواهش میکنم در این راه با هم باشیم اختلاف نظرهارو درک کنیم و در آخر برای هم دعا کنیم
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
شکوفه بهار عزیز
هر خانواده ای رسم و رسومی داره دوران عقد و نامزدی رو هم gozashtan برای شناخت
از نظر من شما باید رسم خانواده شوهرت رو به جا بیاری مخصوصا وقتی به طور مستقیم از تو خواسته شده

امی عزیز agar زندکیت رو دوست داری باید تلاش کنی از فرصت هات استفاده کن
تنها توصیه من به تو اینه: روشت رو عوض کن فضای خونت دکوراسیونت و ... رو تغییر بده نشون بده که به zendegit عشق میورزی از نو zendegi کن
من شوهرم اصلا اهل دود نیست اما خب این هم یه مشکله مث خساست تنبلی و ... البته اگه یه زن بخواد حتما میتونه شوهرشو جذب کنه
البته من مواردی دیدم مث پدر خودم که میگن خیلی سیگار میکشیده بعد مامانم با مهربونی باهاش رفتار کرده ولی طفلی مامانم همیشه حالش بد میشده و یه بچش سقط میشه اونوقت بابام دیگه هرگز سیگار نمیکشید تا الان که اصلا با هیچکس تعارف نداره سیگار ببینه پودر میکنه ...خیلی هم باشوخی .
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز