میدونم پراز انرژی منفی تاپیکم ولی حالم خوب نیست نمیدونم چرا تاپیک زدم ولی میخوام بدونم چ عکس العملی داشتید
منبابام سرطان داشت ۳روز بخاطر عفونت شدید رفت کما انقدر گریه میکردم تهران بستری بود ماشهرستانیم شوهرم شب بهم زنگزد وسایلت اماده کنفردا بریم تهران ملاقات بابات منم شب خونه نمیام انقددد ذوق کردم ولی ی حس افتضاح تپش قاب داشتمتصلا ارومنبثدمقلبمدرد میکرد تولدش هم بود تاصب چش روهمنذاشتمصب زود شوهرم اومدگفت مامانت گفته بریم خونشون براش لباس ببریم منم بیخبر همینکه رسیدیمجلودرشو همسایه هارو دیدم دیگ خیچی نفهمیدم ماشین درحال حرکت خودمپرت کردم پایین دوییدم توحیاط زنداییم وخالم دیدم بالباس مشکی گریه میکردن مامانم کدوماه تهران بود بغلمگرفت جیغ زدم جیغ زدم جیغ زدم خودم چنگمیزدم ازهمون لحظه دیگ شوک شدم دیگ جیغ نردم گریه نکردم فقط ب همه نکاه میکرد برااخربن بار دیدمش فقط نگاش کردم ترسیدم ازش نبوسیدمش فقط پاهاش بوسیدم چیزی ک یه عمر ارزومبود خجالت میکشیدم ازاونروز خوردمزمین پشتم شکست تنها شدم بی کس شدم پناهم امیدم ارزومرفت من و خواهرام و مادرمم مردیم باهاش اخه مهربونتذیپ ادم بود فقط الکی اجباری نفس میکشیمتمام🖤
پدر پشتمشکست از رفتن تو 🥀پدر شادی تموم شد توغم تو🥀پدر اونهمه حرفات کجا رفت🥀همه رفتن بعداز رفتن تو🥀پدر تنها شدمتنهایی سخته😭😭بابای نازمبابای قشنگمدلمبرات تنگ شده خیلیییی دلمبرات تنگه لعنت به روزی که رفتی لعنت به لحظه ای که برااخرین بار پاهات وبوسیدم لعنت به لحظه ای ک نشستم تا روی صورت ماهت خاکریختن لعنت به همه لحظه هایی که تونیستی اخ که پشتم شکست بعد تو همه خوشیمون باخودت بردی🖤🖤🖤
مرگ بر اسرائیل. 🇵🇸 Free Palestine 🇵🇸سیعلمو الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون🖤به زودی ستمگران خواهند دانست چگونه به کیفرگاه و دوزخ بازگشت می کنند... این وعده خداوند است
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
یه بنده خدایی میگفت دیدی قلب بعضیا از جنس سنگ میمونه ؟ گفتم یعنی خیلی بیرحمن؟ گفت نه یعنی وقتی یکی و دوست داشته باشن اسم اون شخص تا ابد تو قلبشون حک میشه و هیچ وقت پاک نمیشه ...
اره عزیزم خوندم. قلب همه ما پر از ارزوها و حسرت ها هست که وقتی بمیریم باهامون چال میشه زیر خاک. تا ابد باهامونه. تا وقتی زنده هستیم فراموش نمیشه اصلا شاید با گذر زمان کمتر به یادشون بیوفتیم اما محو نمیشه . خدا پدرتو رحمت کنه و تورو قوی کنه برای تحمل این فراق
اشکام سرازیر شد روح همه ی پدرایی که ازشون یاد شد شاد باشه
از داشته هامون لذت ببریم و بدونیم که همین چیزایی که شاید برای ما عادی شدن و دیگه به چشممون نمیان، آرزو و رویای خیلی از آدماست...🌱 ، بیشتر از هر وقت دیگه ای به دعاهاتون نیازمندم ، ممنون میشم اگه با دلای پاکتون یه صلوات برام بفرستید🥲💙
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
روحشون شاد ۶سالم بود پزشک بود تو خونه یه اتاق کار داشت شب اونجا داشت کار میکرد من گفتم میرم پیش بابا بخوابم رفتم تو اتاقش خوابیدم گفتم بابا بیا پیشم بخواب اومدم بغلم کرد و خوابید ۵ صبح با صدای بلند مامانم بیدار شدم و بابای جوونم تو خواب سکته کردو از دهنش کف اومده بود اخرین شب و اخرین بغل و.....😭😭😭😭