2777
2789
عنوان

چجوری خبر فوت پدرتون‌بهتون‌دادن🖤🖤🖤

| مشاهده متن کامل بحث + 6629 بازدید | 156 پست
خدارحمتشون کنه...پدر منم خیلی مظلوم بودن ..پسر خودش دق مرگش کرد

خدارحمتشون کنن،انشالله درآرامش باشن

پسری دارم که ماهه  مطمئنم یه روزی آقاوکیل میشی و من بهت افتخار میکنم،میخوام بدونی مهمترین عشق زندگی مادری  دوستت دارم مرد مادر

صبح سرکار بودم مریض داشتم داشتم خیلی قشنگ باهاش حرف میزدم و سیستمو پر میکردم گوشیم زنگ خورد یبار جواب ندادم باردوم زنگ خورد جواب دادم صدای گریه خالم تنم یخ کرد چند دقیقه بدونه اینکه حرف بزتم زل زدم ب دیوار بعدم اشکام میریخت زنگ همسرم زدم امد دنبالم توان رانندگی نداشتم رفتم خونه پسرم کوچبک بود خیلی حساس رفتم زیر دوش ی دل سیر گریه کردم امدم لباسای همسرمو اماده کردم پسرمو بردم دادم ب مادرشوهرم فرداش عزیز دلم همه کسمو ب خاک سپردیم و تموم  از اونروز من بی مادر شدم ن مراسمی بود ن فامیلی ک ارومم کنن سرخاگم هرکی رفت خونه خودش وقتی برگشتم دیگه گریه نکردم دیگه سرخاک نرفتم باور نکردم ندارمش ب خودم گفتم رفته مسافرت روزی چند بار زنگ خونش میزنم لباساشو بو میکنم منتظرم برگرده ولی افسوس من مادر بزرگمو از دست دادم من مادر نداشتم مادر بزرگم مادری کرد و من ۳ساله یتیم شدم😭😭😭😭😭

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



هیعییییی

روزگار نامردیه

بابام‌رفت من‌تنهاشدم

مامانم‌تنهاتر

داداشام‌ بیکَس تر

ولی خدا حواسش بهمون بود

نگهبان‌ بیمارستان خدا بدلش داده بود ک شاید این‌آخرین دیدارمون باشه با بابام، منو مامانمو راه داد بریم‌ببینیمش ,فقط گف تشنمه، تا اومدم‌بهش آب بدم فوت کرد دم اذان ظهرم‌بود💔مامانم چون‌خودشو خیلی میزد تو بیمارستان مجبور شدم ببرمش بیرون، نشد یدل سیر ببوسمش.

خودشم بهش الهام شده بود ک‌داره میره، و وصیت‌کرد بهم

دل تنگشم 💔😭

خودت باش'....آدما مجبور نیستن ازت خوششون بیاد تو هم مجبور نیستی اهمیت بدی'💖
بابای من میدونست قراره بمیره به من گفت ازم عکس یادگاری بگیر ولی من نگرفتم گفتم عکستو میخوام چیکار خو ...

پس یکی از عکساشو بزرگ کن بزار توی دیدتون باشه

لایک نکنید .توروخدا 

من خانه مون شهری دیگه بوده بابام چشم لنتظارم بود داشتیم میرسیدم رب، ساعت بیشترنمونده بود که برسیم ابجیم زنگ زدبابا تموم کردلعنت به سرطان عاشقش بودم نبودش داره دیونه ام میکنه 😔😔😔

خدا تنها امیدم تویی پناهم بده 🙏🙏

پدر ....پدر...پدر داغی که هیچ وقت فراموش نمیشه... از روزی که خبر فوتش رو شنیدم تا مرز دیوانگی رفتم وقتی تو خونه تنها میشدم ساعت ها به دیوار خیره میشدم و گذر زمان رو حس نمیکردم اونقدر اش‌ک ریختم و ناله کردم ولی دیگه فایده نداشت تا چند ماه وقتی میرفتم خونه بابام لباس های تو کمدش رو که میدیدم از غصه نمیتونستم نفس بکشم دلم برا صدای عزیزش برا چهره مهربونش تنگ شده من به شددددت به بابام وابسته بودم و پدرم بزرگترین حامی من بود که با رفتنش خیلی ضربه خوردم پدرم سن و سالی نداشت ولی میدونی چکار کردم که بتونم دوام بیارم؟؟ من برا ادامه زندگی و نرمال شدن شرایطم به روزهایی که با پدرم داشتم فکر نمیکنم و حواسم رو پرت میکنم وگرنه تا الان دوام نمیاوردم الان دوباره حالم بد شد تایپک شما دوباره حال روحیمو خراب کرد دوباره گریه کردم.....

ما درگیر جنگ طایفه ای هستیم بابام و داداشام و ابجیم و زن داداشم از ما خداحافظی کردن رفتن ک برن شهرستان ساعت سه صبح رفتن ساعت پنج صبح خبر شهید شدن بابامو داداشامو بهمون دادن منو ابجیم خونمون بودیم خودمونو تیکه تیکه کردیم گوشام سوت میکشید سرم گنگ شده بود شوکه شده بودم حق بابام نبود کشته بشع مهربون ترین بابای دنیا 😓

زیبا ترین دلتنگی دلتنگ بودن برای توست و تلخ ترین آن دلتنگ ماندن برای تویی که می دانم دیگر ندارمت …
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز