ببین بحث دوست داشتن یا نداشتن برامن نیست
من از اینکه برم پای ظرفشویی اما همه جاری هام و خواهر شوهرم بشینن بدم میاد
بتور کن یبار رفتم با درد پرویبدی ظرف شستم تهش خواهرشوهرم گفت چرا قابلامه هاذو نشستی اشپزخونه رو جاذو‌نزدی با لحن بد طلبکارانه
من ماهی یبار اگه برم شهرمون خونشون خوب دلم نمیخاد لباسم خیس بشه
منم الان چند ساله مهمون وار میرم
من که بشورم و نشورم پشتم حرفه و باهام بدن پس تصمیم گرفتم لباسام خیس نشه
ببین من مادرشوهرم خیلی سیاست داره عمرا پشت سر کسی جلو من حرف بزنه
الان چند وقته موقع خداحافظی تا شوهرم تو خونست خیلی گرم بامن خداحافظی میکنه همین ک میره پایین ماشینو بیاره پشتشو میکنه با پسرم حرف میزنه منم دبگه عادت کردم
ایشون خیلی اهل نماز و روزن ینی منی که باپیرهن بلند میام بیرون و شال سرم میکنم از نظرشون کافرم
تازه عروس مورد پسند خودش بودم
دایم دستش تسبیح دایم قران مبخونه
اینافقط دینو خراب میکنن
اعتقاد به اون دنیا داره ولی ازارهاشوهم داره من با دخترش همسن هستم ولی اون مجرده انگار مقصر تجرد دخترش منم میخاد تلافی کنه سر من
