ببین مادرش تو همه چی دخالت میکرد همه حرف مفتی میزد البته با سیاست و زیر زبرکی مثلا تو عقد به شوهرم میگفت نمیاد اینجا از ما خوشش نمیاد شوهرمو مجبور میکرد منو ببره خونشون بعد که میرفتم محلم نمیداد میرفت خونه جاریم یا مضخرفاتی میگفت که میشد سوهان روحم مثلا میگفت من هرچی فکر میکنم شما تفاهم ندارید میگفتم یعنی چی میگفت ندارید میگفتم تفاهم از نظر شما یعنی چی میگفت تفاهم یعنی دیگه خب ندارید...میگفتم اتفاقا ما باهم خیلی سازگاریم خیلی باهم خوبیم و مشکلی نداریم میگفت همه چی که رابطه جنسی نیست بره تو بغل پسره 😐😑از دوست دختر قبلی شوهرم میگفت،پیج دختری که رفته بودن خواستگاری یه مدت صحبت کرده بودنو نشونم میداد تعریفشومیداد فالو داشتش،یه سری گوشیشو دیدم فحش و نفرین خانوادم کرده بود و پشت سرم با هر ننه قمری حرف زده بود ،بزنیکه روانی بود با جاریم دختر همسایه رو میخواستن ببندن به ریش شوهرم که برادر شوهرمو گرفتار کرد 🤣بعد یه مدت خونه ما و خالی کرد رفت مستاجری زنگ میزد صاحبخونه ش که بیاد منو بیرون کنه و حرف بزنه بهم😐وقتی صاحبخونش میومد میگفت وای یعنی برا چی اومده کفشاتو قایم کن نبینه 😐بعد درو کامل باز میزاشتک که طرف ببینه بگه من خونه رو به یه نفر اجاره دادم چراعروست اینجاست بعد وقتی فهمیدم کار خودش بوده که یه سری صداو داد و بیداد صاحبخونه اومد که کم به من زنگ بزن که بیا اینجا آیفون خرابه تلفن کار نمیکنه تلویزیون فلانه برق پشت بوم روشنه وپمپ فلانه و فلان من کار و زندگی دارم نمیتونم هی بیام اینجا روزی چند بار زنگ میزنی منو میکشونی اینجا!...
نزاشت حنابندون بگیرم بعد شب اقوامشو دتوت کرده بود سام داده بود شوهرمم مجبور کرده بود منو همبنجوری ببره شانسم آرایشگاه زیر رنگ لودم ۲ اومدم خونه بهشون گفتم من بی صاحب نیستم کسی به من اطلاع نداده
ببین عزیزم محل نزار چنان میسوزنا