باهم تنهاییم دو ساعته داره از خودش و سلیقه اش و وسیله های تعریف میکنه میگع هر جی می‌خرم مثل من میخرن وسیله های حالا کاملا معمولی و قدیمی خسته شدم سکوت کردم اونم مشغول کارش شد هرچی داره از مادذشوهرم میگه اول خودش هست و خانواده آش میگه اعتماد به نفس دارن خودش همینه میگه با خودشون رفت و آمد دارن مامان خودش همینه هر چی میگه خودشه ولی جرات نداره کسی بهش بگه هی میگه اینا چیزی نشدن خانواده شوهرم میگه خانواده خودش از اینا پایین ترن
خب بزار اعتماد ب نفس داشته باشه
اتفاقا من عاشق آدمایی هستم که اعتماد به نفس دارن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز