خواهرم از صبح داره به مامانم فوش میده مامانمم آدمی نیست که چیزی بگه هرچی بخوان میگن هر توشون هم جداشدن از هرجایی پر میشن میان سر مادرم خالی میکنن پدرمم همیشه خونه پدر مادرشه آدم بیخیالیه مادرم دائم جوش میزنه
داداشمم حالا داره غر میزنه که ما جامون تنگه ( اینم جدا شده اینه دق شده برای ما و مادرم
خودمم گاهی خیلی مامانمو غصه میدم ولی بعدش سعی میکنم از دلش دربیارم این نامردا همین کارو هم نمیکنن
دعا کنید به شوهر خوب گیرم بیاد از اینجا برم هیچ وقت نبینم اینارو هر دوشون هم ۴۰ سالشونه