تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

ممنونم عزیزم

فاصله سومی و چهارمی دوسال و دوماهه

اصلا باهم قابل مقایسه نیستن. نمیدونم چرا اینقدر تفاوت داشت. این بار سخت تر بود و البته خب شرایط خودم هم متفاوت بود. استراحت کافی نداشتم چون شب قبلش شب قدر بود. بچه هم طول کشید تا بیاد پایبن و سرش تو لگن فیکس بشه. کلا ویبک اولم خیلی بی درد و راحت بود😅 ولی این بار متفاوت بود. هم نوع دردهایی که داشتم هم نوع زایمانم... البته که اذان پخش شدن وقت تولد و اینکه بچه رو گذاشتن رو قلبم و گفتن اذانشو بگو اصلا یه جور خوبی بود...

کارای خدا... لطف امام رضابود که شرایط جور شد...

دوست دارم خاطرمو بنویسم ولی نمیدونم چرا قفل شده😅

بله عزیزم. اصلا کلا دکتر آیتی مدلشون اینجوریه که میگن ۱۰ روز مونده به موعد زایمانت بیا سر بزن. مشکلی نداره. 

مگه شما مشهد نمیخواستی بری؟!😂

تهران خانم صابریان و دکتر امیرآبادی رو پیشنهاد مبکنم. البته تو تهران زیاده الحمدلله. بستگی به بیمه و بیمارستان مطلوب شما داره. پیشنهاد من خانم صابریان یا دکتر امیرآبادیه. و البته که من تجربه ای پیش این دو بزرگوار ندارم فقط میدونم کارشون خوبه و ویبک رو غول بی شاخ و دم نمیدونند.

سلام صفاجون خوبی منا یادته لطفاً شخصیتون راچک کن پیام گذاشتم

سلام خانوم های عزیز .لطفا من رو راهنمایی کنید من زایمان طبیعی وحشتناکی داشتم بعد ۹ سال هنوزم نمیتونم فراموشش کنم بی تجربه بودم وهمین طور پاشدم رفتم بیمارستان دولتی ۸ شب دردم شروع شد ۱۱ صبح فردا زایمان کردم یعنی ۱۵ ساعت درد .اول که رفتم دهانه رحم ۴ سانت باز بود بستریم کردن با این که میگفتن شلوغ وجا نداریم برو جای دیگه .مامام بد اخلاق بود م همورویید داشتم تو اون شرایط به من می‌گفت تو رابطه مقعدی داشتی که این طوری شدی من دیگه از درد داشتم خودمو میزدم چنگ میزدم صورت وپا همو زخم گرده بودم ماما هم رفت نشست کنار و گفت من نمیتونم کاری برات بکنم دیگه انرژیم تموم شده بود نمیتونستم زور بزنم دیگه به مرگ خودم وبچه راضی بودم تو اون شرایط هیچ کسیم نمیومد فقط همون ماما بود که کنار نشسته بود چند ساعت آخر امپول بی‌حسی زدن ۲ ساعت دردهای وحشتناک آروم شد 

بعد دوساعت دوباره دردا اومد دیگه من نا نداشتم نمیدونم چرا بیهوش نمی‌شدم میخواستم از تخت بیام پایین که نمیزاشتن آخراش دست میزدم بینم سر بچه داره میاد تا امیدوار بشم تحمل کنم یانه الان دارم مینویسم گریم میگیره خلاصه بعد که بچه اومد سیاه سیاه شده بود ماما خودش ترسید یکی دیگه اومد گفت تو کانال گیر کرده واین طوری شده بهش میگفت چرا این طور بریدی اولین باره زایمان میگیری.بچه سرشم بیضی شده بود وسیاه که دیگه بردن ندیدمش اون روز وحشتناک گذشت بخیه ها خیلی اذیت می‌کرد اینم بگم که بچم درشت بود

بچم چهار کیلو بود وبعد ۲۰ روز من خون ریزی شدیدی گرفتم اون زمانا حالم خوش نبود نفهمیدم چی بود اصلا یکی گفت هماتوم یکی گفت بقایای جفت دقیق یادم نیست ولی یه تشت بزرگ خون ازم رفت تو حموم افتادم بیهوش آمبولانس اومد بردم بیمارستان وگذشت ....بچم بیش فعالی داشت ومشکلات تاخییر یادگیری و.....این سال هام گذشت با گفتار درمانی وکار درمانی ومن همیشه فکر میکردم سر زایمان مشکل پیش اومد حالا ۲۷ هفته باردارم به شدت میترسم از زایمان اینجام سزارین نمیکنن بعد طبیعی هرچند از اونم میترسم اینم بگم که ویار وحشتناکی داشتم تو این مدت ۹ کیلو کم کردم تا هفته ۲۴ خون بالا می‌آوردم ۳ ماه که هیچی نخوردم حتی ابم نمیتونستم بخورم بعدشم که سرم ودلروی معده ۳بار با خونریزی معده بستری شدم حالا یکم بعضی چیزارو میخورم مکمل نتونستم بخورم وکلا بدنم انرژی نداره آنقدر که سختی کشیدم حالا استرس این که من اصلا نتونستم تغذیه خوب داشته باشم وبچه چه طور میخواد بشه واسترس زایمان داره دیدنم میکنه همورویید شدید هم دارم که نمیتونم زور بزنم برای زایمان حالا من راهنمایی کنید تا حالا هم دکتر خوب پیدا نکردم برم فعلا درگیر دفع پرتیین اینا هستم بعدش برم ببینم کدوم دکتر میتونه کمکم که برای طبیعی اینم بگم قم هستم هرکسی نظری تجربه ای داره بهم بگه خیلی استرس دارم

خداروشکر که تونستی ویبک‌کنی با همه تفاوت های که داشته 

صفا چهار فرزندی سخت نیست؟

فرقی داره با سه تا 

از این جهت میپرسم که تقریبا سن بچه هامون عین هم هست 

من خیلی میترسم از پسش بر نیام

@rasta10    

سلام صفا جان شما ویبک ۳ بودی ؟ 

سلام من ۳۴ هفته ام و قصد وی بک دارم در زنجان هستم نمیدونم دکتر های زنجان اکثرا قبول نمیکنن میتونم بیام تهران بیمارستان بقیه الله کدوم دکتر زنان هستند که قبول میکنن؟