2777
2789
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

| مشاهده متن کامل بحث + 1733787 بازدید | 90148 پست
بعضی پیاما مرددم میکنه من الان راحت و رایگان میتونم برم بیمارستان دولتی سز بشم اما دارم هزینه پونزد ...

اگر زایمان طبیعی با روند خودش پیش بره نه با زور آمپول فشار کاملا قابله تحمله 

دوستان اینجا با رعایت نکات زایمانشون رو خیلی راحتتر میکنن

شیاف گل مغربی 

آبزن

دمنوش ها و... 

چند هفته اید و علت سز قبلی چی بوده؟ 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منظور من بخیه ها و آزارهای مربوط به اونه ک دسشویی رفتن هم سخت میشه

اون چسقله بخیه طبیعی کجا. بخیه سزارین کجا عزیزجان. 

من هر دوش رو همزمان داشتم. ناز و اطوار بخیه های سز خیلیییی بیشتر بود.

میترسیدم تکون بخورم به یه جاش برمی‌خورد. 

خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما... که در راه حسینت لشکری از خون من باشد... شبهای قدر رفت و دیوانه‌ی تو باز... تقویم را به شوقِ محرم زند ورق...کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود... آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده‌هاست... بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس... نوبتی هم باشد آقا نوبت جامانده هاست

سلاامم خانما کسی سزارین بدون بیمه انجام داده تو بیمارستان دولتی هزینش چقد شد.

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد
منظور من بخیه ها و آزارهای مربوط به اونه ک دسشویی رفتن هم سخت میشه

دست که درد بگیره قطعش نمیکنن عزیز. همیشه با این دید به چالش های زایمان و بعدش نگاه کن. 

بگرد دنبال راه حل. 

از در باغ سبز سزارین عبور کنی می بینی پشتش انواع خطراته. 

سختی یه چیزه، خطر و عوارض یه چیزه.

شما تلاشتو بکن بخیه نخوری. اگر بخیه خوردی مراقبت داشته باش زودتر خوب بشی. همین.

هم ذهنت رو ببر سمت حل مساله

هم ذهنت رو مدیریت کن از سختی نترسه

وانگهی دیدی چالش بخیه جوری حل شد که گفتی دیدی چقدر بیخودی ناراحت بودم. 

خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما... که در راه حسینت لشکری از خون من باشد... شبهای قدر رفت و دیوانه‌ی تو باز... تقویم را به شوقِ محرم زند ورق...کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود... آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده‌هاست... بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس... نوبتی هم باشد آقا نوبت جامانده هاست

من زایمان قبلیم سز اورژانسی شدم.الان برای این زایمانم باید نامه دکتر باشه یا نیازی نیی

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد


سه هفته پیش که رفتم سونو گفت لبه پایینی جفت از دهانه رحم ۲و نیم سانت فاصله داره

ممکنه جفت بیاد پایین؟؟؟

وقتی خیلی راه میرم یا زیاد وامیستم شکمم سفت میشه

از همون اول همینطور بودم

ولی وقتی دراز میکشم انقباضش باز میشه مخصوصا وقتی می رفتم سونو همش می گفت رحمت منقبضه بشین تا انقباضش از بین بره


الان که هفته ۳۲ هستم می ترسم پیاده روی رو شروع کنم و جفتم بیاد پایین 

گاهی اوقات دسشویی هم که میرم مثل درد پریودی دهانه رحمم تیر میکشه و می ترسم زایمان زودرس بگیرم وقتی خیلی راه میرم هم درد میاد سراغم 

مخصوصا اینکه از الان گاهی جنین توی رحم خودش رو سفت میکنه و نفسم بند میاد مثل بارداری قبلیم دخترم هم همین طوری بود و هرچه به هفته آخر نزدیکتر می شدم این سفت شدنا بیشتر میشد


از دمنوش ها و شیاف و اینا هم نمی خوام استفاده کنم وبه همون بخور مرزنجوش اکتفا میکنم چون فکر میکنم شرایط رحمیم خوب باشه البته طبق بارداری قبلیم و تجربه ای که داشتم 

سلام عزیز قدم نورسیده تون مبارک اسپاینال چرا آخه؟؟؟🥲 اپیدورال و اسپاینال روند زایمانو کند میکنن ...

ممنونم عزیزم

والا منم نمی خواستم انگار دکتر بیهوشی خودش اسپاینال میکرده فقط . ولی چیزی که از لای حرفاشون شنیدم این بود که با اسپاینال سریع فول میشه آدم. فک کنم چون عضلا شل میشن شاید حدس خودمه. من ۱۰.۳۰ اسپاینال شدم یه ربع بعد فول بودم بقیش صرف این شد که بخیه نخورم وگرنه زودترم میومد نی نی. شکر خدا هرچی بود و شد به سلامت گذشت به قول شما اینم تجربه شد.

سلام رستا جان خوب هستین ی سوال داشتم قطره آد رو میشه با آب رقیق کرد و ب بچه1ماهه داد؟ امشب تا حد خ ...

دوست عزیز من سر دخترم اینجور بود به سختی می خورد. دکتر گفت جاش آدث بگیرم. خ سبک تره و کمتر چربه و هم ویتامین سی داره. منتها اون موقع ها خ سخت گیر میومد ولی الان دیدم داروخانه ها دارن. البته ببخشید من جواب دادم  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

پشیمونی

ملکهشطرنج | 5 ثانیه پیش
2791
2779
2792